چکیده:
گرچه روانشناسی کودک به مفهوم امروزی، محصول فکری دوران تاریخی خاصی است و در قرون میانه نزد اهل تحقیق چه در
میان مسلمان و چه پیروان سایر ادیان، به این مفهوم، ناشناخته محسوب میشود با اینهمه متون کلامی فلسفی، تاریخی و ادبی
مسلمانان مشحون از اشارات به کودکی و ویژگیهای آن است. فرانتس روزنتال در این مقاله میکوشد رویکردهای گوناگون مسلمانان را
به این مقوله در بستر مکاتب مهم کلامی، آثار، فلسفی، کتابهای صوفیانه، و نیز متون تاریخی و ادبی که به تصادف به این موضوع
پرداختهاند، طرح و معرفی کند. منابع وی معتبر و اصیل است و این تحقیق حکایت از دقت نظر و بهرهگیری زیرکانه او از منابع دارد.
خلاصه ماشینی:
"در این شرایط، دور از ذهن نخواهد بود که پرسیده شود آیا برخی از چنین اطلاعاتی را نمیتوان از اشارات متعدد به کودکان در بیشتر شاخههای متون اسلامی گردآورد؟ برای درک مفهوم رایج انسان و جهان در تمدنی معین، مشاهده نگرش نمایندگان آن تمدن به کودک کاملا سودمند خواهد بود، زیرا این نگرش دیدگاه کلی درباره بسیاری از مسائل بنیادین روابط انسانی را منعکس میسازد.
اما هنگامی که در سده پانزدهم تعمید کودکان سنتی جهانی در مسیحیت شد، فرضیه دیگری پیروز شد مبنی بر اینکه تعمید برای رستگاری کودکان لازم است، زیرا آنان را نه از گناهان اکتسابی که هنوز انجام ندادهاند، بلکه از گناه اولیه آزاد میکند (نک: مقاله وود درباره "تعمید" در دائرةالمعارف دین و اخلاق 2/392-395 که اساس سخن خود را بر "Dogmengeschichteنوشته هرناک گذاشته است).
بشر نیز معتقد است که خداوند به لحاظ نظری قدرت دارد که کودکان را مجازات کند (در دنیای دیگر)، اما او تناقض آشکار با عدل الهی را که نتیجه چنین پذیرشی است، بدین گونه حل کرده است که اگر خداوند عملا وی را تنبیه کند این فرد دیگر کودک نخواهد بود، بلکه فردی بالغ و کافر است که سزاوار چنین تنبیهی است(همان، 201).
آنان در حالی که پاهایشان و کاکلشان به هم بسته شده است به آتش سپرده میشوند و گفته میشود خود حضرت محمد(ص) در مورد کودکان مشرکان چنین میکند (1) (المتقی الهندی، در حاشیه ابن حنبل، مسند، 6/118 به بعد؛ قس: نسخه کنز، 7/232 به بعد، 238 به بعد، 282 به بعد)."