چکیده:
معرفت نفس، به حکم حدیث شریف من عرف نفسه فقد عرف ربه رهنمون معرفت
رب است از این رو بعضی از عالمان و عارفان به تبیین حکمی و عرفانی آن پرداختهاند.
برخی آنرا از قبیل «تعلیق به محال» دانستهاند و بعضی به طرق گوناگون در صدد
توجیه و تبیین کیفیت معرفت رب از راه معرفت نفس برآمدهاند. از نظر این گروه، معرفت
فطرت، حدوث، امکان، حرکت، تجرد و فقر هستی نفس ما را به خدای متعال دلالت
میکند و نفس از جهات جامعیت، احاطه، معیت، ظهور و بطون، علو و دنو، وحدت،
فاعلیت و و وجوه بسیار دیگر، ظلال و مثال باری تعالی است.
خلاصه ماشینی:
"تقریر هشتم - معرفت جامعیت نفس: آدمی در معرفت نفس خویش به حقیقت شگرف دیگری دست مییابد و آن اینکه «هر چه در عالم است در آدم است» و بلکه «حقائقی در آدم است که در عالم نیست» بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی توضیح اجمالی این که حکما عالم هستی امکانی را دارای سه مرتبه کلی میدانند: عالم عقول، عالم مثال و عالم مادی (طباطبایی، نهایة، 2/375-376) و آدمی را نیز دارای سه مرتبه میدانند: عقل، خیال و طبیعت، و نیز وی را دارای ادراکات سه گانه می دانند: عقلی، خیالی و حسی، و هر ادراکی را به منزله روزنهای برای اتصال با مرتبهای از مراتب عالم هستی برمیشمارند(سبزواری، شرح حکمت منظومه، ص 341).
بدین ترتیب هر کس به میزانی که به معرفت وجه جامعیت نفس نایل شود و دریابد که در وجود او چیزی از فرشته و فلک و طبیعت و نبات و حیوان و شیطان و هر آنچه در عالم است محقق میباشد و دریابد که نفس به همه این حقایق احاطه دارد، به معرفت پروردگار خویش نیز نایل میشود که رب هستی جامع همه کمالات نامتناهی و محیط به همه مراتب هستی است زیرا معرفت اثر و عنوان، از آنجهت که اثر و عنوان است، معرفت مؤثر و معنون را در پی خواهد داشت (سبزواری، اسفار، تعلیقه، 7/21 و آملی، ص 270)."