چکیده:
نگارنده در این نوشتار پس از قبول واقعیت تاریخی شخصیت لقیمان حکیم به عنوان پیش
فرض، به صورت عمده به نقد نظرات و مقایسههایی میپردازد که در آنها لقمان حکیم با
بعضی از شخصیتهای معروف افسانهای یا تاریخی یکی پنداشته شده است. در این راستا قول
به یکی نبودن لقمان حکیم با لقمان بن عاد اساطیری، ازوپ، احیقار و بلعم باعورا و
الکمئون و الکمان مورد نقل و نقد قرار گرفته است و سپس صحت انتساب کتاب امثال
لقمان که در دنیای غرب با نام لقمان حکیم شهر گشته و نیز وجود حقیقی لقمان با ویژگی
قصهپردازی مورد تردید قرار گرفته است.
در پایان احتمال بروز افسانهها و تمثیلهای بر ساختة با نام لقمان حکیم، مطرح و
توجیه گشته است.
خلاصه ماشینی:
"چون لقمان در دنیای غرب نخست از راه همان حکایات مندرج در کتاب منحول و مجعول امثال لقمان ـ که مؤلفی ناشناخته (عبدالجلیل، 205 ـ 204) آن را پرداخته و نخستین بار نسخهای از آن در پاریس یافت شده ـ مورد شناسایی و ارزیابی قرار گرفته، مقایسة وی با ازوپ در ذهنیت غربیان امری قابل درک است؛ با این همه به گزارش «هلر» در حکایتهای کتاب یاد شده برای حیواناتی چون شترمرغ، کفتار، شغال و شتر ـ که در زندگی اعراب بومی به وفور مورد نظر است ـ هیچ نقشی مشاهده نمیشود؛ این امر به صورت جدی انتساب آنها را به لقمان مورد تردید قرار میدهد و همان طور که کسانی گفتهاند، (المنجد، بخش اعلام، 66) ما را به این تصور نزدیک میکند که کتاب مزبور، ترجمهای از حکایتهای ازوپ است که از روی متون سریانی در نواحی مسیحی نشین شامات به دنیای عرب راه پیدا کرده است[1] و به گفتة برخی از صاحب نظران معاصر عرب، گذشته از اینکه نامی از این کتاب در آثار قدیمی عرب دیده نمیشود، وجود نارساییها و ناهنجاریهای اسلوبی و اشتباهات فراوان نحوی و صرفی در آن، نشان میدهد که این مجموعه از لغتی دیگر و به احتمال، از لغت «آرامی»[2] به زبان عربی راه پیدا کرده است.
گویا بلانودس جمعآوری کنندة امثال ازوپ خواسته است میان او و احیقار پیوندی ایجاد کند و چون داستان احیقار نزد یونانیان مشهور بوده است، وی از پیش خود خواهرزادهای برای ازوپ پرداخته و مانند خواهرزادة احیقار او را به خیانت موصوف داشته و به جای سناخریب پادشاه آشوری، پادشاهی یونانی به نام «لیکوروس» را در خیال خود خلق کرده است؛ (عابدین، 188) بدین روی زمینههایاحتمال چنین همگونینیز درذهن آنان کهپس از او آمدند، فراهمگشته است."