چکیده:
فیلسوفان هرمنوتیک در کانونیترین نقطة بحث خود به موضوع «فهم» با تأکید بر «فهم
متن» میپردازند و مباحث مطرحشده از سوی آنها، واجد استعداد بسیاری است که
میتواند در ساز و کار و روش نواندیشان مسلمان مؤثر افتد. هرمنوتیک فلسفی که با
هایدگر، فیلسوف پر آوازة آلمانی، آغاز گردید و از سوی شاگردش هانس گئورک گادامر بسط
و توسعه یافت، از این جهت دارای خصوصیات قابل تأملی است. نوشتار حاضر پارهای از
مختصات یا نتایج هرمنوتیک فلسفی گادامر و تطبیق آن بر آرای برخی روشنفکران مسلمان
(با تأکید بر روشنفکران ایرانی) را مورد بررسی قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"در هر حال دین (متون دینی) با فهم و فکر و معرفت دینی متفاوت است (ابوزید، نقد الخطاب الدینی، ص 131) و متدینان اگر چه سعی و تلاششان بر این است که حقیقت دینی را از متون دینی استخراج کنند؛ اما بهرة آنان همواره معرفت و فهم دینی بوده است و اگر به این قول، قول دومی را اضافه کنیم که هر فهمی، خود یک تفسیر (و تأویل) است (مجتهد شبستری، هرمنوتیک، کتاب و سنت، ص 15)، نتیجة مشخص این امر آن خواهد بود که ما اگر چه همیشه حقیقت دینی را میجوییم، اما همیشه تفسیر (و تأویل) آن نصیبمان میشود و این فهم یا تفسیر همیشه رنگ و بوی تاریخی، عصری و نسبی بودن دارد (سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 290).
از منظر پیروان این عقیده هر یک از عالمانی دینی، در هر عصر و زمانی از افق فکری خود، همراه با مواریث و داشتههای عصری و فرهنگی خود به پیشواز حقیقت دینی میرود و همانگونه که بر اساس رئالیسم انتقادی دانسته شد، هیچگونه علامت و نشانة قطعی نیز برای نشان دادن حقیقت نهایی وجود ندارد؛ پس نتیجه آن خواهد شد که پروندة فهم حقیقت دینی، همچون دیگر پروندههای معرفتی، همچنان گشوده خواهد ماند.
[1] باری از نظر روشنفکران یاد شده آنچه در جدول معرفتشناسی گذشتگان اموری مفروغ عنه به شمار میآمد، اموری چون فهم کامل و مطلق یک موضوع یا تفسیر نهایی یک متن و غیره، همگی اموری مورد تردید شمرده میشوند و معیاری برای نشان دادن اینکه به این امور رسیدهایم، در دست نداریم و یقین و قطع منطقی نیز کمترین چیزی است که میان مردمان قسمت شده است (همانجا، ص 248)."