چکیده:
در سده های گذشته زمانی که اقتصاد غرب، در صدد ساختن زیرساخت های اقتصادی خود و افزایش سطح تولید بود و پله های توسعه را طی می کرد اندیشه برگرفته از اخلاق پروتستان، آ نان را به کوشش فراوان و مصرف کم تشویق می کرد. در سده بیستم، اقتصاد غرب به مرحله شکوفایی و تولید انبوه رسید و در همین دوران برای یافتن بازار جهت این محصول ها، اخلاق اقتصادی به سمت مصرف گرایی تغییر جهت داد. پیامد مصرف گرایی، تخریب محیط زیست و از بین رفتن منابع زیست محیطی بود. منابعی که نسل های بعد نیز در آن سهم داشتند. این کشورها گرچه می کوشیدند برخی از صنایع آلوده را به کشورهای جهان سوم منتقل کنند اما خود نیز از آفت آن در امان نماندند. مساله مقاله این است که مصرف گرایی، یکی از عامل های مهم تخریب محیط زیست بوده و پایداری توسعه را در کشورهای توسعه یافته مختل می سازد. در مقاله حاضر به دنبال اثبات این فرضیه هستیم که دین اسلام با جهت دادن الگوی مصرفی مسلمانان و تشریع مقرراتی در این جهت، زمینه مصرف بهینه را در بین مسلمانان پدید ساخته که از آثار مثبت آن، حفظ منابع زیست محیطی است. خداباوری رفتارهای مصرفی انسان را در جایگاه خلیفه و امانتدار وی به گونه ای جهت می دهد که در کنار تحقق رفاه خود، آسیبی به حقوق دیگران و از جمله محیط زیست وارد نسازد. اصول اخلاقی و فقهی حرمت اسراف، اتلاف، اتراف و ضرر رسانی و نکوهش تجمل و مصرف زدگی در تقویت این هدف تاثیر فراوان دارد. روش تحقیق تحلیلی توصیفی بوده، با استفاده از آیه ها، روایت ها و قواعد فقهی، اصول حاکم بر مصرف را استخراج کرده و نقش آن در حفظ محیط زیست را تحلیل می کنیم.
In the previous centuries، while the Western economy was working on developing its economic infrastructures and increasing the production levels and، was crossing the levels of development; theories based on the Protestant ethics، encouraged them towards hard work and less consumption. In the twentieth century، the Western economy reached the stage of prosperity and mass production and، it was in this era that، in order to achieve the market for these products، the economic ethics changed its direction towards consumerism. The consequences of consumerism were the destruction of environment and elimination of environmental resources; resources in which future generations also had a share. Although these countries strived to transfer few of the polluted industries to the third world countries، they themselves were also not spared from their disasters.
The subject of this article is that consumerism is one of the major factors of environmental damage and hampers the persistence of development in the developed countries. Through this article we intend to prove the hypothesis that: the religion of Islam by guiding the consumption pattern of Muslims and by formulating laws accordingly، has created the grounds for optimum consumption among Muslims، such that، the protection of environmental resources is one of its positive outcomes. Divine faith and belief in God، guide man’s consumption behavior in such a way that، being [God’s] Successor and Custodian، in the process of achieving personal [individual] welfare، he does not hurt other’s rights; including the environment. The ethical and jurisprudential principles of، prohibition of extravagance، wastage، spoilage، and destruction، and the reproach of luxuriousness and consumptiveness، positively affect the achievement of these goals.
Our methodology in this article is analytic-descriptive and by referring to the verses of the Holy Quran، the Traditions and also jurisprudential rules، the governing principles of consumption will be derived and، their role in protecting the environment will be analyzed.
خلاصه ماشینی:
در مقاله حاضر به دنبال اثبـات ايـن فرضـيه هـستيم که دين اسلام با جهت دادن الگوي مصرفي مسلمانان و تشريع مقرراتي در اين جهـت ، زمينـه مـصرف بهينه را در بين مسلمانان پديد ساخته که از آثار مثبت آن ، حفظ منابع زيست محيطي است .
در ادامه با ارائه قواعد و اصولي که از جانب شرع براي مصرف تعيين شده ، اثبات خواهيم کرد که دين اسلام با اين مبـاني ، از راه بهينـه ساختن مصرف مسلمانان ، ضمن فراهم ساختن رفاه آنان ، از تخريب محيط زيست و منـابع زيست محيطي جلوگيري کرده زمينه ارتقاي آن را نيز فراهم مي کند.
توجه به اين نکته ضرور است که مسخّر شدن بر طبيعت به معناي تسلط مطلق بر آن نيست ؛ به گونه اي کـه بتوانـد هـر کـاري را بخواهـد درباره آن روا دارد تا به طور ضمني خرده اي را که عده اي به آموزه هاي اديان گرفته اند مبنـي بر اينکه تخريب محيط زيست ناشي از نگاه سلطه آميز اديان الاهي براي انـسان بـه طبيعـت است ، وارد باشد، (هات ، ١٣٨٢)؛ بلکه معناي تسخير اين است که طبيعت قابليت هدايت و در مسير استفاده بهينه قرارگرفتن را دارد و بشر اين توانايي را دارد که با قدرت فکري خود از پديده هاي طبيعي به اندازه لازم استفاده کند و به اصطلاح ، طبيعت از اين لحاظ مانند موم در دست بشر است و در اين جهت از خود مقاومتي نشان نمي دهد.
خود دولت نيز که امين مردم در استفاده از منابع آنـان اسـت حقـوق شـهروندان و نسل هاي ديگر را بايد مورد توجه قرار دهد و اعمال سياسـت هـايي کـه بـه از بـين رفـتن يـا تخريب منابع زيست محيطي بينجامد ضمان آور است مگر اينکه مصلحت اهمي در کار باشد.