چکیده:
اضطرار، احتیاج و ناگزیر بودن از چیزی است. قاعدة اضطرار، وظیفة عملی مضطر را تبیین
میکند و در فقه از طهارت تا دیات کاربرد دارد، ولی فقها عمدة بحث را در کتاب اطعمه
و اشربه آورده و از آن سه تفسیر ارائه دادهاند: الف) ترس از تلف جان خود ب) ترس،
اعم از ترس جان، عضو و … ج) ترسی که فقط جنبة فردی ندارد، بلکه به خاطر دیگران است.
ریشههای اضطرار، اکراه، تقیه، ضرر و ضرورت است. در مقالة حاضر، موضوع بحث اضطراری
است که منشأ آن ضرورت است. قران صریحا تکلیف را از مضطر برداشته است، به شرط آن که
ستمگر، متجاوز و متمایل به گناه نباشد. در روایتهای کبرای کلیای آمده است که «هیچ
حرامی نیست مگر آن که خداوند آن را در حال اضطرار حلال کرده است». عقلا ترک واجب و
انجام حرام، بر اساس باب تزاحم، جایز است. اجرای قاعدة اضطرار شرایطی دارد: الف)
امتنانی بودن ب) رافعیت به اندازة رفع ضرورت ج) غیر اختیاری بودن د) رعایت تدریج و
ترتیب در انجام محرمات. بعضی مدلول قاعده را رخصت و بعضی عزیمت میدانند.
خلاصه ماشینی:
"مثلا اگر نجات فردی متوقف بر ارتکاب حرام باشد، مانند اینکه شخصی به خوردن میته مضطر شود، در اینجا دوران امر بین دو محذور است وجوب حفظ جان و حرمت ارتکاب حرام که مفسدة ترک یکی کمتر از دیگری است، زیرا یک ضرورت جانی با یک ضرورت غیر جانی تزاحم پیدا میکند که در اینجا عقل حکم میکند که: اهم را باید مقدم داشت و تخطی از این حکم، قبح عقلی دارد.
از عبارات بعضی از فقها ظاهر میشود که قول به وجوب اجماعی است (النجفی، 36/432)، به دلیل اینکه دفع ضرر و حفظ نفس واجب است و به دلیل روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده است: «من اضطر الی المیته و الدم و لحم الخنزیر فلم یأکل شیئا من ذلک حتی یموت فهو کافر»؛ یعنی، هر کسی به خوردن مردار، خون و گوشت مضطر شود و از آنها نخورد تا بمیرد، پس او کافر است (ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، 3/345؛ الحر العاملی، 16/479)[1].
اخبار تقیه نیز بر آن دلالت میکند، چرا که وقتی روایت امام صادق (ع) : (انما جعلت التقیه لیحقن بها الدم فاذا بلغت التقیه الدم فلا تقیه) یعنی، منحصرا تقیه برای جلوگیری از خونریزی تشریع شده است پس اگر تقیه به خونریزی منجر شود دیگر تقیه جایز نیست (همان، 11/483) را با روایت امام باقر (ع) (التقیه فی کل شیء یضطر الیه ابن آدم فقد أحله الله له) یعنی، تقیه در هر چیزی است که انسان به آن اضطرار پیدا میکند، در این صورت آن چیز برای او حلال است (همان، 11/468) ضمیمه شود، دلالت میکند که حفظ خون از رعایت هر واجب و حرامی مهمتر است."