چکیده:
شاهنامه را نباید متنی ساده و دور از اندیشه های دیریاب دانست. بازخوانی این حماسه ملی با به کار بستن دیدگاه های نوین علوم اجتماعی نشان می دهد که این اثر، متنی پیچیده و رازآمیز است. فردوسی با پیوند زدن اسطوره و سیاست، مسائل دوران خود را مطرح، تحلیل و تبیین می نماید. بزرگترین مشکل زمان این شاعر بزرگ، هرج و مرج ناشی از فروپاشی و ناتوانی شدید ساختارهای سیاسی و اجتماعی، و هویت فردی و جمعی ایرانیان است. در شاهنامه ساختارهای سیاسی، اجتماعی و هنجارهای ناشی از آنها به هویت های فردی و جمعی، استمرار و پایداری می بخشند؛ بنابراین در بازخوانی این اثر حماسی باید به دنبال راز جاودانگی آن بود. بی تردید، یکی از علت های ماندگاری این حماسه، روان و فاخر بودن زبان آن می باشد و استفاده از اسطوره برای پیوند زدن عناصر گوناگون هویت نیز پاسخی موقتی بدان راز است. فردوسی با این شیوه، موفق به آفریدن حماسه ای شده که مسندی برای حمایت از هویت ایرانی قلمداد می گردد.
خلاصه ماشینی:
"درشاهنامه تنها پهلوانان و نخبگان قادر به هنجارشکنیاند؛اما استواری ساختارها حتی آنانرا نیز وادار به پذیرش هنجارها و یا از دست دادن جان میکند: {Sبباشد همه بودنی بیگمان#نجسته است از او مرد دانا زمانS}(فردوسی،1382:ج 1:918) {Sبباشد همه بودنی بیگمان#نتابیم با گردش آسمانS}(فردوسی،1382:ج 2:1258) {Sتو گیتی چه سازی که خود ساخته است#جهاندار از این کار پرداخته استS}(فردوسی،1382:ج 1:267) اگر چه میتوان این دیدگاه را با جبر فلسفی همسان گرفت،ضحاک با دگرگونکردن ساختارها و کارویژههای اصناف،سرنوشت شوم را برای خود و جامعهاش رقممیزند و فریدون با شکست دادن او دوباره ساختارها و هنجارهای شناخته شده رابرقرار میکند: {Sبفرمود کردن به در بر خروش#که هرکس که دارید بیدار هوش#نباید که باشید با ساز جنگ#نه زین گونه جوید کسی نام و ننگ#سپاهی نباید که با پیشهور#به یک روی جویند هردو هنر#یکی کارورز و یکی گرزدار#سزاوار هرکس پدید است کار#چو این کار آن جوید آن کار این#پر آشوب گردد سراسر زمینS}(فردوسی،1382:ج 1:43 و 44) در شاهنامه همۀ ساختارشکنان عاقبت بدی دارند مثلا سهراب قصد ساختارشکنیدارد و میخواهد بر خلاف هنجارهای پذیرفته شده،رستم را از پهلوانی و سپاهیگریبه پادشاهی برساند: {Sبرانگیزم از گاه کاووس را#از ایران ببرم پی طوس را#به رستم دهم تخت و گرز و کلاه#نشانمش بر گاه کاووس شاه#چو رستم پدر باشد و من پسر#نماند به گیتی کسی تاجورS}(فردوسی،1382:ج 1:250) به نظر میرسد به دلیل علاقۀ فردوسی به ساختارها و هنجارها سهراب و رستم باوجود دیدن نشانههای آشکار،همچنان به عرصۀ پیکار کشیده شدند(همان:270 و271)."