چکیده:
خاندان زنگی فریومدی که به تصریح تاریخنگار دربار اولجایتو، ابوالقاسم کاشانی به
پنج پشت وزیرزاده بودند، تقریبا در سرتاسر دورة فرمانروایی مغولان، چه پیش از روی
آوردن هلاکوخان به ایران (سال 654) و چه پس از آن، دست در کار وزارت و استیفا و
صاحب قدرت و اقتدار بسیار میبودهاند. اینان در کنار خدمت به دستگاه نوپای ایلخانی
در دانشپروری و شاعرنوازی نیز دستی توانا و گشاده داشتهاند. بررسی زندگی مشاهیر
این خاندان که بر عهدة این مقاله است، تا اندازهای این پاره از تاریخ ایران یعنی
عصر ایلخانی، و نیز نمایی از چهرة فرهنگی خراسان آن روزگار را که میباید آنجا را
پایتخت غیررسمی ایلخانان مغول به شمار آورد، تا حدی تبیین میکند.
خلاصه ماشینی:
"با آنکه جوینی، نسبت «فریومدی» را بر نام او نیفزوده ولی، چنانکه علامه محمد قزوینی (قزوینی، 297) تأکید میکند، جای شک و شبههای نیست که مراد هموست، چه اولا وصاف به صراحت و وضوح، پسر او وجیهالدین زنگی را «صاحب اعظم وجیه الدین زنگی الفریومدی ابن الصاحب السعید عزالدین طاهر» (وصاف، 73) خوانده است و ثانیا حمدالله مستوفی نیز او را «خواجه عزالدین طاهر جوینی» مینامد، و پیداست که فریومد قصبة ناحیة جوین یعنی شهر مرکزی آن بوده است (حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، 599؛ همو، نزهة القلوب، 184).
صاحب ذیل مجمع الانساب نویسندهای است اهل فریومد به نام غیاثالدین بن علی بن نایب فریومدی که کتابش حاوی مختصری از حوادث تاریخی است از سال 733 تا حدود 783[1] در این اثر در دو جا از «جلال الدین بایزید» (ابا یزید / ابویزید) نام برده شده است: اول: چون ابو سعید بهادر در 736 درگذشت و طغاتیمور ایلخان خراسان و مازندران شد و منازعان و رقیبان چندی برای کسب قدرت سر برآوردند، امیر حیاطغا از امرای ابوسعید بهادر در خراسان، بیاطلاع طغاتیمور و بیمشورت با اعضای قوریلتا (شورا)ی بزرگی که در روزهای قبل به منظور وحدت رویه میان امرا و وزرا و علمای شرکتکننده تشکیل شده بود، به نزد شیخ حسن بزرگ که پسر خال او بود و ایلخان دیگری را بازیچه گرفته بود رفت، و از شیخ حسن فرمان امارت خراسان برای خود و حکم وزارت برای جلال الدین با یزید و جلال الدین محمود و خواجه علاءالدین __________________________________ [1]."