چکیده:
از نظر عموم مسلمانان قرآن کریم مهمترین منبع برای شناخت احکام و معارف اسلامی به
شمار میآید. اما دربارة چگونگی فهم این کلام الهی میان آنان اختلاف شده و فرق و
طوایف مختلف مسلمان با نگرش و دیدگاه خاص خود به آن نظر و کوشش کردهاند تا معانی
آن را دریابند. در این میان صوفیه با دیدگاهی متفاوت با اهل حدیث و فقهاء و متکلمان
اسلامی در صدد فهم و تأویل قرآن برآمدهاند وشیوة صحیح فهم قرآن را طریق باطنی
خوانده و سایر شیوههای تفسیری را کم فایده دانستهاند. از طرف دیگر اهل حدیث و
فقهاء اسلوب صوفیه را در فهم قرآن بدعت و ناروا خواندهاند. در مقاله حاضر به بررسی
مبانی صوفیه و عرفا و نیز موضع مخالفان آنها در خصوص فهم و تأویل قرآن پرداخته شده
است.
خلاصه ماشینی:
"مولانا میفرماید (دفتر ششم، ص 403): قول حق را هم زحق تفسیر جو هین مگو ژاژ از گمان ای سخت رو نیز غزالی میگوید: کلمة «فقه» از جمله واژههایی است که مدلول آن دستخوش تحریف و دگرگونی شده است و هم اکنون آن را به شناختن و دانستن اقسام فتاوی شگفت حمل میکنند، حال آنکه از فقه در عهد نخستین (عهد صحابه و تابعین) به عنوان شناخت علم آخرت و شناسایی نفس و آفات و بیماریهای آن و همچنین درک حقارت دنیا و آگاهی یافتن از نعمتهایی که نیکان در آخرت از آن برخوردار میگردند و اظهار خشیت و خوف در دل نسبت به ذات باری ـ تعالی ـ تعبیر میشده است و مراد از «تفقه» در دین و «انذار» که در آیة شریفه «و لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا» (توبه: 122) آمده، این گونه از علم است نه علم احکام و مسائل مربوط به طلاق، لعان، عتق، اجاره و نظایر آن؛ چرا که سر و کار داشتن با این امور موجب قساوت قلب آدمی و از میان رفتن خشیت او نسبت به ذات باری ـ تعالی ـ میگردد همان گونه که این معنی را در مورد کسانی که صرفا به فقه روی آوردهاند میتوان دید (صدر المتألهین، 2/350؛ غزالی، احیاء، 1/44)."