خلاصه ماشینی:
"حال اگر توانسته باشیم ثابت کنیم که در اروپای غربی در حال صنعتی شدن تجربه هنر جانشین تجربه الهی شده است،و اگر درست باشد که از زمان فروید این امر نتیجه تعالی درون بوده،رشد اجتماعی امیال به این شکل و تبدیل هر وسیله اجتماعی به ابزاری در خدمت ارضای میل و تمنا مسئلهء اقتصاد نوی شهوانی را مطرح میکند که با سرمایه داری شکل میگیرد،مانند آنچه مارکس«پرستش کالا»نامیده بود.
حال میخواهیم زاویه دید را تغییر دهیم:موضوع،تفکر درباره شیوههای زیبایی شناسی از دیدگاه ارگانولوژی به طور عام است،یعنی وقتی اعضای زنده،اعضای مصنوعی و سازمانهای اجتماعی زیبایی آفرینی وجود داشته باشد که آن چیزی را که ژیلبر سیموندون روابط مبدل انرژی مینامد،به یکدیگر مرتبط میکنند(روابطی که تعیین کننده شرایط خود هستند)موسیقی،مانند ارگونولوژی محدود(پیش از وجود دستگاه موسیقی چرخان)یا پیشرفته(بعد از دستگاه)،عرصهای خواهد بود برای آزمونی خاص،که موجب ایجاد ارتباط میان تکنیک و احساس میشود.
این یکی از شرایط پایدار شدن چیزی است که من سیه روزی نمادین مینامم:موقعیت اجتماعی که وجه مشخصهاش فقدان زیبایی شناسی است،که خود نتیجه روند فقدان «شخصی بودن»است،و سیموندون با تجزیه و تحلیل موقعیت طبقه کارگر به این تفکر شکل داده است:فقدان شخصی بودن موجب شده از قرن نوزدهم به بعد ماشینها و دستگاهها جهانی کار را متحول کنند،و جهان عادی را که امروز به جهان مصرف کننده تبدیل شده،تغییر دهند،چیزی که قبلا تحت عنوان دستگاه چرخان حس به آن اشاره کردم."