چکیده:
المناقب معروفترین اثر ابنشهرآشوب، پیرامون مناقب پیامبر(ص) و اهلبیت((ع)) نگاشته شده است که مورخین و محدثین پس از ابنشهرآشوب از جمله قطبالدین راوندی(م 573) در الخرائج و الجرائح و اربلی(م 692) در کشفالغمه و مجلسی(م 1111) در دو کتاب بحارالانوار و حیات القلوب از این اثر ارزشمند استفاده کردهاند. این نوشتار در پی روشن نمودن روش سیرهنویسی و تاریخنگاری وی در سیرة نبوی است. ابن شهر آشوب مدعی است که در نگاشتن این کتاب از تعصب و ذکر امور بیپایه و نادرست دوری کرده و حقایق کتمان شده را به شیوة صحیح آشکار نموده است. ابنشهرآشوب در مقدمة ارزشمند خویش به گونهای مشروح به روش کار و منابع و طرق حدیثی خود پرداخته است. وی روش سیرهنویسی خود را بر مبنای اصول زیر قرار داده است: استناد گزارشهای تاریخی به آیات، روایات و اشعار؛ بهرهگیری از اقوال اهلسنت؛ در برخی موارد تجزیه و تحلیل رخدادها و گزارشها؛ توجه دادن مخاطب به جنبههای خارقالعاده زندگانی پیامبر(ص)؛ برجسته نمودن صفات و ارزشهای اخلاقی در سیرة پیامبر(ص).
خلاصه ماشینی:
با توجه به اینکه مرسلنگاری در قرن ششم مرسوم بوده است، ابنشهرآشوب نیز به شیوة برخی کتب سیره و تاریخ، سلسله سندها را قبل از هر گزارش نیاورده و به متون اخبار کفایت کرده است و علت آن را اجماع همة عالمان بر صحت این کتابها، شهرت آن اخبار و پرهیز از اطناب و زیادهگویی دانسته است، ولی با بیان طرق نقلش متذکر میشود که بدین گونه اخبار و روایات بهترین نوع تحمل حدیث است و چه خواندن شیخ از روی کتاب باشد، چه از حفظ و چه دیکته کردن برای شاگرد.
بدین صورت که یا موافق قرآن باشد یا راویان بسیاری آن را نقل کرده باشند که در این صورت به علم ضروری و بدیهی تبدیل شده باشد، یا دارای آثاری قابل مشاهده از طریق حس بینایی برای نویسنده کتاب در زمان وی بوده یا به سمع و نظر وی رسیده و یا برخی از آنها بر سر زبانها افتاده بود که شاعران و شعرآموزان آن اخبار را در سخن خود میآوردند.
ابنشهرآشوب گرچه در ابتدای کتاب مناقب بر اساس سنتی که در سیرهنویسی وجود داشته، پیش رفته و بشارتهای انبیایی چون حضرت ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) و غیبگویان و کاهنان را آورده است ولی بیشترین تفاوت کار وی با سیرهنویسان معمولی این است که در مناقب، بیشتر به مطالب خوارق عادت و معجزهگونه و یا فضایل اخلاقی و سیره عملی اشاره میکند و کمتر به تاریخ مرسوم پرداخته و یا به اختصار از آن گذر کرده است؛ برای مثال حوادث بعثت تا هجرت را بسیار مختصر ذکر میکند؛ در حالی که ابنهشام در سیرهاش، اکثر مطالب جلد اول که 390 صفحه است و تقریبا 70 صفحه از جلد دوم را به این امر اختصاص داده است.