خلاصه ماشینی:
"نویسنده بر ان است که نشان دهد به دلیل پیچیدگی ساختار اجتماعی ایران و تقسیم آن به سه وجه تولید و حدود 16 طبقه یا گروه اجتماعی،در نتیجه یک اتحاد گسترده و«مردمی»،با شرکت چند طبقه، علیه دولت و سلطه خارجی بهوجود آمد و این الگوی اتحاد مردمی یا ائتلاف انقلابی بهدلیل اهداف متعارض در روند مبارزه نتوانست دارای مرکزیتی از گروههای کلیدی همچون روحانیون و طبقه متوسط شهری گردد،و در نتیجه شکاف ایجاد شده میان ائتلاف و دخالت قدرتهای خارجی موجب محدود شدن دامنه موفقیت این جنبشها و یا انحراف مسیر آنها گردید.
نویسنده در مبحث«نظریهها»مجددا استفاده توامان و تلفیقی از پنج نگرش محوری(الگوی وابستگی،نظام جهانی،شیوههای تولید،ماهیت دولت و فرهنگهای سیاسی مخالفان)در عرصه این تحقیق تاکید میکند،و در پایان پژوهش خود را تلاشی در راه روشن کردن تاریخ ایران در چشمانداز جامعهشناختی و نشان دادن«تلاشهای شکننده» در مسیر تحول اجتماعی(یعنی جبشهای تودهای مکرر که یا به مداخل بیگانه انجامیده و یا مثل انقلاب 57 به جنگ با یک کشور خارجی در داخل منتهی شده)معرفی میکند.
با وجود توضیح فوق که مورد پذیر نویسنده است،وی برای آنکه قدمی از حیطه نظریه ترجیع بند خود در کتاب(یعنی نقش توامان تضاد طبقات داخلی،فشار و مداخله،قدرت خارجی در به شکست کشاندن جنبشهای مردمی ایران)بیرون نگذارد،بدون هیچ برهان مطلوب و مقبولی،مشکلات داخلی دولت مصدق را به عنوان یک طرف عامل سقوط این دولت،همتراز با عامل فشار خارجی آمریکا محسوب میکند."