چکیده:
در اواخر سال 78 کتابی با عنوان«میشل فوکو:دانش و قدرت»از دکتر محمد ضمیران به چاپ رسید.گفتگوی حاضر دربارهء ابعاد مختلف اندیشهء فوکو با دکتر ضمیران انجام شده است. در این گفتگو دکتر ضمیران در مورد فوکو میگوید:«فوکو تحت تأثیر آرای هیپولیت باشلار،کانینگهام و آلتوسر است و به زعم خود با اعضای مکتب فرانکفورت در بعضی موارد اشتراک نظر دارد.او اصطلاح دیرینهشناسی را به معنی پی بردن به نحوهء شکلگیری معرفت و دانایی در طول تاریخ غرب به کار میبرد.تبار پژوهی را به معنای پی بردن به نحوهء شکلگیری قدرت و گفتمان را به معنای شکل بندیهای دانایی وقتی که تبلور زبانی پیدا میکنند و با قدرت عجین میشوند.و بین دگرگونی و پیشرفت تمایز قائل است و در جستجوی مظاهر عینی قدرت است و میگوید. این مظاهر را باید در ساختارهای اجتماعی،فرهنگی و سیاسی جستجو کرد.فوکو به کثرت حقایق اعتقاد دارد نه به وحدت حقیقت و میگوید حقیقت زمانمند است و مطلق نیست.»
خلاصه ماشینی:
"وقتی که نیچه میبیند انسان قرن نوزدهم در مدرنیته به بن بست و در واقع به هیچی رسیده و متوجه میشود آن فاعلی که متوجه او بود،دیگر قدرت و توان اعمال نفوذ را در جامعه و در فرهنگ غرب ندارد،پس مرگ خدا را مشخصا مطرح میکند و معتقد است که انسان موجودی است تنها و باید خودش را به تنهایی از بن بست نیهیلیسم منفی نجات فوکو مدعی است آن چیزی که ما اسمش را پیشرفت میگذاریم، به هیچ وجه قابل اثبات نیست، بلکه یک نوع استعاره از پیشرفت است؛ ما دوست داریم دگرگونی را تحت عنوان پیشرفت قلمداد کنیم در دوران پس از مدرن،اگر انسان موضوعیت و محوریت خود را از دست بدهد و«مرگ انسان»تحقق یابد، علوم انسانی رفته رفته مثل بخار در فضا پراکنده میشود و علوم دیگری جای آن را میگیرد (به تصویر صفحه مراجعه شود) دهد و راه اینکه انسان از این بن بست منفی نجات یابد چیزی نیست جز پیوستن به ابر انسانی که در کتاب«چنین گفت زرتشت مطرح میکند و آن ابر انسان هم در واقع ساحت و شانی از شئون فرهنگ انسانی است و در اینجاست که انسان منزلت فرا انسان را پیدا میکند.
در این صورت آیا او تلقی خاصی از پیشرفت دارد؟ یکی از شعارهای اصلی مکتب روشنگری،ترقی و پیشرفت بود و کسانی مثل کندرسه،تورگو،ویکو و دیگران فلسفه خود را بر اساس نظریه پیشرفت و به خصوص (به تصویر صفحه مراجعه شود) فوکو،شکل بندیهای دانایی را وقتی که تبلور زبانی پیدا میکند و با قدرت عجین میشود،گفتمان مینامد جامعهای که بر اساس ذهنیت مدرن از دورهء دکارت شکل گرفته، ماهیت انضباطی دارد؛با قرار گرفتن انسانها در یک «نظام نظارت فراگیر»جامعه به یک سلول بزرگ تبدیل شده است پیشرفت در متن تاریخ بنا کردند."