چکیده:
این کتاب با بررسی زمینههای شکلگیری نظریههای توسعه و تحولات آن در طول سالهای پس از جنگ جهانی دوم،وجوه مختلف توسعه سیاسی را مورد بررسی قرار میدهد.دموکراسی مشارکت سیاسی. تحول اداری،فرهنگ سیاسی،جامعه مدنی،اصلاح و انقلاب از جمله موضوعاتی است که ارتباط آن با توسعه سیاسی مورد توجه قرار گرفته است. از جمله نکات قابل ذکر دربارهء کتاب این است که برخی از نظریهها کمتر از حد لازم مورد بحث و بررسی انتقادی واقع شده و به برخی از سؤالات جدی که دربارهء ابعاد مختلف توسعهء سیاسی قابل طرح است بیتوجهی شده است.
خلاصه ماشینی:
"الف)مروری بر مباحث کتاب: 1-مروری تاریخی بر تحولات توسعه: قبل از جنگ جهانی دوم به ویژه در دهههای 1920 و 1930 محققین و فلاسفه سیاسی بر دگرگونی و تغییرات اجتماعی تأکید داشتند و روند طی شده در غرب را بدبینانه مینگریستند(ص 11)و انحطاط این تمدن را اسوالد اشپنلگر و مارتین هایدگر3اشاره کرد.
2-وجوه متعدد توسعه سیاسی: توسعه سیاسی از ابعاد مختلف قابل بحث بوده و با چالشهای متعددی روبهرو میباشد،در اینجا به وجوه مزبور اشاره میشود: 1-2)دموکراسی و توسعه:تجربه کشورهای غربی و نظریههای توسعه بر این پایه قرار گرفته است که تنها در نظامی دموکراتیک امکان توسعه وجود دارد.
برای ایجاد توسعه پایدار و پایایی لازم از آنجا که دوره استعمار نوعی گسست معرفتی و اجتماهی را در فرآیند تمدن بومی کشورهای عقب مانده ایجاد کرده بود،باعث گردید تا آنها پس از کسب استقلال،راهکار مناسبی برای تحول و به سامان کردن جامعه خود نداشته باشند و دوباره به دستاوردهای فکری تمدن غرب روی آورند تمدن رو به انحطاط غرب با شکست فاشیسم و نازیسم حیاتی دوباره یافت باید تمامی اقشار جامعه در تصمیمگیری سیاسی نقشی فعال داشته باشند و فقط با بازی دادن همهء گروههای اجتماعی،میتوان روند تحکیم توسعه سیاسی را مصونیت بیشتری بخشید.
برای این که جامعه مدنی در جامعه شکل گیرد، باید تنوع یافتگی ساختاری حاصل شود و خرده نظامها از استقلال نسبی برخوردار گردند(ص 6-154)و حد و با توجه به تحولات اجتماعی غرب از رنسانس به بعد، روند شکل دولت در غرب ابتدا به شکل دولت مطلقه و سپس دولت مشروطه و نظام جمهوری بوده است هانتبنگتون وجود حکومت اقتدارگر را در مراحل گذار ناگزیر میداند حدود و مرزهای فعالیت اجتماعی بر اساس قانون مشخص شده(ص 156)و جامعه،مرحله دولت- ملتسازی را با موفقیت پشت سر بگذارد."