خلاصه ماشینی:
"بله،بعد از جنگ گفته میشد که سرمایهدار غربی یک عنصر میهندوست بوده که میخواسته به جامعهاش خدمت کند و از نظر ارزشی و اخلاقی اعتباری برای خود کسب کند؛ اما چند درصد از سرمایهداران ما این ویژگیها را دارند؟ اصلا ما از دید چپ داریم اقتصاد را اداره میکنیم،اما باید به دیدگاه نئوکلاسیکها و بانک جهانی روی آوریم و برای این که این هم توجیه بشود گفتند ما برای بازسازی کشور پول کم داریم و باید از خارج وام بگیریم و حالا اگر وام بخواهیم بگیریم آنها شرایطی برای ما دارند-از جمله این که باید در ایران پذیرای سیاستهای تعدیل اقتصادی شویم.
طراحی سیاست آزادسازی اقتصادی، نوعی تصمیمگیری غیر دموکراتیک است؛ به نظر میرسد که تصمیمگیرندگان، نخبگان مدیریتی،سیاسی و از همه مهمتر نرمافزاد فکری این سیاستها هستند که بدون توجه به آراء مردم سیاستگذاری میکنند بعد از جنگ حتی این تفکر افراطی شکل گرفت که ما از طریق فقیر کردن اکثریت میتوانیم اقلیتی پولدار و سرمایهگذار دهیم شرایطی بهوجود میآید که نظام زیر سؤال میرود.
وقتی ما در شرایطی قرار داریم که سرمایهها در کشور نمیمانند و به خارج منتقل میشوند، کجا میتوان از انباشت سرمایه و توسعه سخن گفت؟ تعقیب بیحد و حصر منافع خصوصی، دست آخر به هر چه بیشتر مصرف کردن و رنگ باختن عشق و محبت و غیره منتهی میشود ما به این واقعیت توجه نکردهایم که ممکن است کسی به سرمایهداری انتقاد داشته باشد ولی مارکسیست نباشد در واقع یک نوع تفکر آرمان شهرگرایانه دارند:آرمان شهر بازار."