خلاصه ماشینی:
"میتوان به پارلمان،احزاب و قوامین اساسی نسبتا مشابهی هستند اما کار ویژهها و عملکردهای ساختارهای فوق است که باعث میشود آن کشور را جزء نظامهای دموکراتیک با اقتدار طلب بدانیم فصل دوم اثر حاضر موضوعات و مسائل اصلی سیاست در جهان امروز را مطرح میکند در طی آن برخی از مهمترین ویژگیهایی که به موضوعات سیاسی شکل میدهند،بررسی میشود.
»3 گذشته از اینها مدعای اصلی مبدعان این روش آن بود که رفتارگرایی را وانهند و روشی را اتخاذ کنند که نسبت به ارزشهای غربی خنثی باشد و بتواند سایر نظامها و فرهنگها را نیز تبین کند؛اما در عمل به سرانجامی نرسید،چراکه«اگرچه مفاهیم جدیدی برای توصیف ساختارهای سیاسی به کار گرفته شد ولی حاصل کار چیزی جز پرتوی از سازمانها و نهادهای غربی در قالب تفکیک قوا و یا بروز ساختارهای زیربنایی جهت استقرار دموکراسی(همچون احزاب سیاسی، گروههای نفوذ و وسایل ارتباط جمعی)نبود»4بنابراین همچنان ارزشها،ساختارها و مفاهیم غربی به عنوان معیارهای مقایسه باقی میماندند و مدعای روش آنها فعالیت کامل نیافت.
اما با دقت در مباحث کتاب مشخص میشود که مفهوم نظام سیاسی جدید نیز همان ساختارها و عناصر دولت-ملتهای غربی را داراست و چیزی بیرون از آنها نیست مباحثی همچون حضور سیاسی شهروندان،گزینش کارگزاران سیاسی،گروههای نفوذ،تألیف منافع و احزاب سیاسی و یا سیاست عمومی از عناصر هردو مفهوم میباشند گویی تنها واژهها تغییر کرده باشند.
کتاب«چارچوبی نظری برای بررسی سیاست تطبیقی»نیز در بخش اول خود به خوبی به این امر اشاره داشته است چنانکه با قرار دادن فصلی با عنوان محیط نظام سیاسی کوشش نموده است تا به مواردی که میتواند به صور گوناگون سیاستگذاری و نتایج این سیاستها را تحتتأثیر خود قرار دهد اشاره کند."