خلاصه ماشینی:
"(ص 51) آیا ضمانت اجرا از عناصر سازنده حق است؟پارهای از حقوق طبیعی که در سرشت انسانهاست و هر کس به فراست طبع خواستار برخورداری از آن است چون ضمانت اجرا ندارد، حق انسانها محسوب نیست؟آیا مردمانی که تحت فرمان حاکمی ستمگر از هر حقی بازماندهاند و در اسارت او به سر میبرند و از نعمت آزادی محروم، چون قدرت به دست آوردن آزادی را ندارند و برای آزادی آنان ضمانت اجرایی نیست حقی وجود ندارد؟آیا حق مصون بودن از شکنجه که از حقوق طببیعی و بنیادین انسانهاست اگر توسط دولتی مورد انکار قرار گیرد آیا به سبب فقدان ضمانت اجرا وجود ندارد؟ افزون بر این ضمانت اجرا دست کیست؟دولت است که اجرای قواعد را تضمین میکند.
اولا مناسبتر آن بود که استاد نفیا و اثباتا نسبت به تلازم یا عدم تلازم میان حق و تکلیف موضع علمی خویش را بیان میکردند و اگرچه نوع بیان گویای این است که به عدم تلازم باور دارند ولی ای کاش دلیل خود را برای مبرهن کردن آن بیان میکردند، افزون بر اینکه دیدگاه نسبتا متفاوت آستین و کلسن که نظر هر دو نقل شده است، نمیتواند قابل تأیید باشد.
به اعتقاد نگارنده مواردی را که هوفلد بر شمرده و استاد آنها را تلقی به قبول فرمودهاند نمیتوان معانی متعدد حق دانست، بلکه جلوههای مختلف حق به شمار میرود، حق به معنای سلطه، توانایی و امتیاز است که در هر موردی آثار ویژه خود را دارد، در یک جا شخص ذی حق میتواند اقامه دعوا کند و آن را مطالبه نماید، در مورد دیگر ممکن است با اقامه دعوا و مطالبه ملازم نباشد، بدیهی است اگر حتی مصونیت کسی نقض گردد و یا آزادی انسانی سلب گردد او میتواند برای احقاق حق خود به دادگاه مراجعه کند."