چکیده:
هنگامی که گروههایی با پس زمینههای فرهنگی مختلف باهم ارتباط نزدیک پیدا میکنند،جریان فرهنگپذیری آغاز میشود و به تغییرات فرهنگی و روان شناختی در هر دو گروه میانجامد.جریان دومی(به نام جهانی شدن)نیز توسط تماس بین فرهنگی پدید میآید که به تغییرات فرهنگی و فردی منجر میشود.در این زمینه دو فرضیهی قدیمی وجود دارد: 1.این دو جریان تغییرات بیشتری را در افراد غیر مسلط گروهها ایجاد میکنند. 2.نتیجهی نهایی،از دست رفتن ویژگیهای رفتاری و فرهنگی ویژهی افراد غیر مسلط گروههاست که به جذب آنها به درون یک جامعهی همگون منجر میشود که مشابه جامعهی گروه مسلط است. بنابراین،نتیجهی درازمدت این دو جریان،پیدایش یک جامعهی جهانی همگون است که اعضای آن اعتقادات،ارزشها،اولویتهای مصرفی و ساختارهای اجتماعی مشترکی دارند. در این مقاله،چارچوب ویژهای از فرهنگ پذیری به کار برده شده است که فرض میکند،نتایج فرهنگی و روان شناختی تماس بین فرهنگها بسیار متنوع و متغیر است و بنابراین فرضیات مطرح شده در بالا را به چالش میکشد.این چارچوب،علاوه بر این که میگوید افراد غیر مسلط در درون جوامع مسلط جذب میشوند، نتایج دیگری نیز مطرح میکند:«پیوستگی»که به حفظ رفتارها و فرهنگهای موجود،علی رغم ارتباط تنگاتنگ مردم باهم درون یک چارچوب مدنی در حال توسعه منجر میشود؛«جدایی»که به حفظ شرایط فرهنگی و روان شناختی در هنگامی منجر میشود که گروهها و افراد تا حد امکان از برقراری ارتباط باهم خودداری میکنند؛«انزوا»که به فقر فرهنگی و روان شناختی به ویژه بین گروههای غیر مسلط و نیز به حذف مشارکت کامل و برابر آنها در جوامع بزرگتر منجر میشود.با استفاده از مطالعات تجربی صورت گرفته روی افراد بومی و پراکنده،مهاجران و دولت-ملتها،مثالهایی برای این تنوع نتایج گردآوری شده است. این مقاله نتیجه میگیرد،احتمال جذب افراد و همگن شدن در اثر تماس بین فرهنگی،کمتر از احتمال پیوستگی(که نشاندهندهی میزان بالای تداوم فرهنگی و روان شناختی است و به تولید ساختارهای اجتماعی جدیدی منجر میشود که افراد برقرارکننده ارتباط را دربرمیگیرند)یا جدایی(به شکل مقاومت در برابر فرهنگ جدید یا احیای میراث فرهنگی خودی) است.
خلاصه ماشینی:
"این چارچوب،علاوه بر این که میگوید افراد غیر مسلط در درون جوامع مسلط جذب میشوند، نتایج دیگری نیز مطرح میکند:«پیوستگی»که به حفظ رفتارها و فرهنگهای موجود،علی رغم ارتباط تنگاتنگ مردم باهم درون یک چارچوب مدنی در حال توسعه منجر میشود؛«جدایی»که به حفظ شرایط فرهنگی و روان شناختی در هنگامی منجر میشود که گروهها و افراد تا حد امکان از برقراری ارتباط باهم خودداری میکنند؛«انزوا»که به فقر فرهنگی و روان شناختی به ویژه بین گروههای غیر مسلط و نیز به حذف مشارکت کامل و برابر آنها در جوامع بزرگتر منجر میشود.
این مقاله نتیجه میگیرد،احتمال جذب افراد و همگن شدن در اثر تماس بین فرهنگی،کمتر از احتمال پیوستگی(که نشاندهندهی میزان بالای تداوم فرهنگی و روان شناختی است و به تولید ساختارهای اجتماعی جدیدی منجر میشود که افراد برقرارکننده ارتباط را دربرمیگیرند)یا جدایی(به شکل مقاومت در برابر فرهنگ جدید یا احیای میراث فرهنگی خودی) است.
از دید گروههای فرهنگی-نژادی غیر مسلط(سمت چپ شکل)،هنگامی که افراد مایل به حفظ هویت فرهنگی خود نیستند و با دیگر فرهنگها ارتباط روزانه برقرار م کنند،راهکار جذب فرهنگی تعریف میشود.
اما هنوز سؤالات نظری مهمی وجود دارند،از جمله: چگونه مقاومت در برابر فرهنگ مسلط ممکن است؟چه منابع فرهنگی و روانی برای پشتیبانی از این مقاومتها لازم است؟ هزینههای فردی و جمعی این مقاومتها چه قدر هستند؟برای پاسخ به این سؤالات باید تحقیقی مقایسهای از موقعیتهای کنونی دارای درجات متفاوت تماس بین فرهنگی و ارتباطات ساختاری صورت گیرد و پیامدهای فرهنگی و روانی این شرایط مختلف بررسی شوند."