خلاصه ماشینی:
"*جناب آقای نفر،با توجه به اینکه شما عضو کار گروه مبانی نظری برنامهی درسی ملی هستید،بگویید رویکردهای این برنامه چیست و چرا رویکردهای جدیدی را انتخاب کردهاید؟ *محتوای برنامه با هدفی که برنامه برای تحقق آنها طراحی شده است،باید تناسب داشته باشد.
پیش از اینکه اصول برنامه را تولید کنیم که در خدمت اهداف باشد،باید خط کشهایی داشته باشیم و باید و نبایدهایی را از آن مبانی و آن اهداف و هداف غایی تولید کنیم؛چون هر نوع مبانی نمیتواند باید و نباید به ما بدهد مگر مبانی ارزش شناختی ما که اینجا بین فلاسفه دعواست،آیا از هستها به بایدها میتوانیم برسیم یا خیر؟از هستهای مطلق نه،اما اگر از هستها در حوزهی ارزشها بحث شود،یک جور دیگری است و پیامدها و لوازمی دارد که ضمن خودش اگرچه گزارههای ارزش شناختی مثلا اینکه خداوند خیر بنیادین و بنیاد خیر است و اینکه انسان مفطور به فطرت است؛فطرت اخلاقی و برخی فطرتهای دیگر،مثل فطرتهای خدا آشنایی و عدالت خواهی.
*میزان اثر پذیری جامعه از این برنامه چه قدر پیشبینی شده است و چگونه میشود اینها را به مرحلهی اجرا درآورد؟ مثلا شما در مبانی هستی شناختی، انسان شناختی،ارزش شناختی،دینشناختی و جامعه شناختی یک نگاه کاملا فلسفی به موضوع دارید یا یک نگاه علمی به معنای علم دارید؟ *بحث اینکه این برنامه تا چه اندازه با واقعیتهای موجود نسبت دارد و احیانا برای تحقق اهداف امکان سنجی شده است یا برای رفع موانع و مشکلات بر سر راه اجرای آن و در نیل به اهداف،مبانی نظری یا کلی وجود دارد یا خیر،بر میگردد به جای دیگری و یک دانش دیگری؛دانشی که سناریوهای محتمل را براساس تجارب گذشته(تاریخ، فلسفهی تاریخ و آموزههای وحیانی)ترسیم میکند..."