چکیده:
اصطلاح ماده و هیولی تا حدی در مباحث فلسفی رایج است که به یک پیش¬فرض مسلم تبدیل شده و کمتر به ادله اثبات آن توجه میشود, اما نگاه منتقدانه به آرای گذشتگان، چند اشکال جدی را در ادله اثبات هیولی آشکار میکند. به گونه¬ای که, قائلان به هیولی، در مجموع سه برهانی که برای اثبات آن ذکر میکنند (برهان فصل و وصل، تخلخل و تکاثف و برهان قوه و فعل) به یک اشکال جدی روش¬شناختی دچار هستند که عبارت است از این که با اعتماد به حواس ظاهری به مشاهده عالم طبیعت پرداخته، پا را از حریم متافیزیک بیرون نهاده و به سادگی، مصادیق مادی و تجربی را پایه قواعد فلسفی قرار دادهاند و با یک تعریف خاص از حقیقت "جسم"، به تقریر ادلهای پرداختهاند که خالی از اشکال نیست. از این رو, با طرح اشکالات مشترک هر سه برهان و نقدهایی که بر هر یک از آنها وارد است باید ادله اثبات هیولی را ناتمام دانست و درباره هیولی و همه مباحث پیرامون آن مثل حرکت جوهری, بازنگری کرد.
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر احکام فلسفی دربارهء جهان در حقیقت به صورت قضایای شرطیه است که تبدیل این قضایای فلسفی همواره صادق به گزارههای حملیه و تعیین مصادیق محسوس برای آن قواعد فلسفی یک اشکال روششناختی است که در مورد ادلهء اثبات هیولی به چشم میخورد(نکـ:صالحنژاد،25)،یعنی وقتی به صورت شرطیه بگوییم اگر جسمی تخلخل و تکاثف حقیقی پیدا کند یا قوه و فعل و اتصال و انفصال باهم در یک جسم جمع شوند آنگاه نتیجه میگیریم که برای حفظ این همانی و وحدت جسم لازم است که جسم را مرکب از هیولی و صورت بدانیم.
مثلا اگر جسم مرکب از قوه و فعل است پس خود هیولی نیز باید از بین برود یا این که نفس انسان مثال نقضی است برای هیولی،چون نفس هم فعلیت دارد و هم قوه و در عین حال بسیط است نه مرکب یا اشکالاتی دیگر از این قبیل-که در منابع مذکور بهطور مفصل پاسخ داده شدهاند-همگی ناظر به رفع تالی فاسدهایی است که احیانا پیرامون وجود هیولی طرح خواهند شد،اما نکته مهم آنکه حکما با فرض وجود هیولی برای استحکام بخشیدن به براهین خود،به تقریر اشکالات و پاسخهای آن پرداختهاند و به این موضوع که میتوان خود پیشفرض وجود هیولی را هم مورد انکار قرار داد،توجه نشده است."