چکیده:
صائب کدام غبن به این رسد که ماداریم می و ساغر و تریاک میزنیماعتیار به مواد مخدر و سستیآور در دوره صفویه به صورت مشکلی جدی و خطر آفرین
برای سلامت جامعه خود را نشان داد.این مواد در گذشته به صورت داروهای گیاهی و
ترکیبی(پادزهر)و شادیآور در معجونها کاربرد داشته، و در شعر قبل از صفوی نیز به
آنها اشاره شده است.اما از دوره صفوی به بعد به شکلی زیانرسان و سستیآور مصرف
شدند و در جامعه باعث بروز انحرافات و آسیبهایی گشتند؛به گونهای که ادبیات این
دوره هم از تأثیر شوم آن دور نماند.تعدادی از ادیبان این دوره، از جمله شعرا به دام
مصرف مواد مخدر گرفتار شدند، به طوری که بازتاب مصرف این پدیده جدید اجتماعی را در
اشعار و تصویر سازیهای گویندگان دوره صفوی و سبک هندی میتوان
مشاهده کرد.دراین جستار سعی شده است ضمن بررسی تاریخی این پدیده
اجتماعی، انعکاس آن در اشعار صائب، بزرگتری شاعر آن روزگار بررسی و تحلیل گردد.
خلاصه ماشینی:
"صائب تبریزی از جمله درباریان و خواص آن روزگار، به عنوان ملک الشعرای درباره سه تن ازپادشاهان صفوی به دام اعتیاد برخی از این مواد مخدر گرفتار بوده و این مسأله در دیوان اشعار او بازتاب پیدا کرده و شاعر از آن برای تصویرسازی هم استفاده نموده است.
صائب از شاعرانی است که در کنار مشغول بودن به مسائلی، از قبیل شراب، اعتیاد و حتی شاهد بازی که به کرات در دیوانش آمده است، به زیان پرداختن به می و تریاک و پشیمانی ناشی از مصرف آنها نیز معترف است: صائت کدام غبن به این میرسد که ما داریم می به ساغر و تریاک میزنیم (14/ص 2851) در قطعه نثری، دست کشیدن از شراب و پناه بردنش به غلغل غلیان را چنین ادیبانه بیان میکند: «روزهاست که این سودا زده آفرینش و این سیاهنامه قلمرو بینش، گردن اطلاعت از خط جام، و دامن رغبت از شراب مدام، کشیده و در حلقه سلسله مویان و دایره سوختگان تنباکو درآمده، مینای می را به طاق نیسان گذارده و دیده ساغر را به نمک فراموشی انباشته از آتش بیدود می به دود چشم سیاه اکتفا نموده و از شعله آواز مطرب به غلغل قناعت کرده»(2/ص 27)."