چکیده:
میشود،و آن در نزدیکی قصبهء تبریز آباد است.سالگرد شیخ جلال الدین تبریزی هر سال در 21 و 22 ماه رجب بر مقبره وی برگزار میشود و هزاران نفر از مردم آن دیار در آن شرکت میکنند.شیخ جلال الدین تبریزی انسانی وارسته، پاک،وابسته به خدا،دارای کردار و رفتار خوب بود و به همین علت تا امروز مورد احترام مردم میباشد.تحت نفوذ قرار داد،زیرا رد آن سرزمین پهناور هنوز مناطقی بودند که اسلام به طور کامل در آنجا گسترش نیافته بود و این کار توسط همان صوفیان و عارفان ایرانی و سپس مریدان آنها در شبه قاره به انجام رسید.همهء عارفان صلح دوست و صلح جو بودند و با هم زندگانی میکردند. اگر چه همهء فرقههای تصوف در یک زمان به شبه قاره رسیدند اما در میان آنها دو فرقه زودتر در آنجا معرفی و معروف شدند یعنی«چشتیه و سهروردیه»و در زمانهای بعدی سلسلهء چشتیه از همه بیشتر گسترش یافت. شیخ جلال الدین تبریزی مرید شیخ ابو سعید تبریزی یکی از آنها بود که در سدهء هفتم هجری از ایران به شبه قاره رفت.این شخصیت که در آن سرزمین از شهرت والایی برخوردار است متأسفانه در ایران ناشناخته مانده است.او نخستین عارفی است که به بنگال(بنگلادش کنونی)رسید البته در دهلی به مریدی شیخ خواجه قطب الدین بختیار کاکی اوشی(متوفی 633 هـ) درآمده بود. شیخ نجم الدین صغری در آن زمان قاضی القضاة یا شیخ الاسلام دهلی بود که با شیخ جلال الدین تبریزی اختلافات پیدا کرد و این اختلافات به اتهام زنی منجر شد.سلطان دهلی محضری ساخت که در آن شیخ جلال الدین از همه اتهامات تبرئه شد و دیگر صلاح ندید در دهلی بماند بنابراین راه بنگال را در پیش گرفت. در آنجا به تبلیغ اسلام و عرفان پرداخت.بسیاری از هندوان را مسلمان کرد و مریدان زیادی از میان مسلمانان داشت.پس از چندین سال فعالیت تبلیغی،اسلامی و روحانی بالاخره در سال 642 هجری قمی در همان جا در گذشت.مزار وی در پندوه موجود است که به نام«درگاه بزرگ»نامیدهشکی نیست که تصوف و عرفان از ایران آغاز گردیده است و نخستین عارفان بزرگ که امروز نامشان در صفحات روزگار میدرخشد ایرانی بودند.زمانی که تصوف وارد اسلام شد،بغداد مرکز خلافت اسلامی بود و همه عارفان در آن شهر زندگی میکردند و مریدان را تربیت کرده و به مناطق دور اعزام میداشتند. پس از کی دورهء تکمیلی تصوف در ایران،عارفان آغاز به مهاجرت به کشورهای دیگر کردند و به ویژه به شبه قاره پاکستان و هند رسیدند.علاوه بر علل دیگر،آنچه باعث مهاجرت آنها شد،حملات چنگیز خان بود که شبه قاره را
خلاصه ماشینی:
همین واقعه را صاحب فواید الفوأد(ملفوظات خواجه نظام الدین اولیای دهلوی)این چنین ضبط کرده است: «لختی حکایت خواجه فرید الدین عطار افتاد:فرمود که شیخ جلال الدین تبریزی طیب الله ثراه،خواجه فرید الدین عطار را در نیشابور دیده بود.
(بزم مملوکیه صفحهء 63) همین واقعه را خواجه امیر حسن سنجری از زبان مرشد خویش شیخ نظام الدین اولیای دهلوی در کتاب فواید الفوأد چنین ذکر میکند: «وقتی شیخ بهاء الدین زکریا و شیخ جلال الدین تبریثزی و خواجه قطب الدین بختیار کاکی رحمة الله علیهم اجمعین در ملتان بودند لشکری کافری زیر پای منارهء ملتان درآمد.
قطب الدین به سبب این بیت به وجد آمد: در میکدهء وحدت ایثار نمیگنجد در عالم یکرنگی اغیار نمیگنجد سلطان شمس الدین التتمش با مشاهدهء ارتباط صممیانهء مرشد با مرید خود،به او اعتقاد راسخ پیدا کرد،اما حسد شیخ نجم الدین صغری بیشتر شد: اتهام و تهمت از طرف شیخ نجم الدین به شیخ جلال الدین تبریزی: چون شیخ نجم الدین صغری نسبت به شیخ جلال الدین تبریزی بد گمان بود،کمر به رسوایی وی بست و یک مطربه و رقاصه به نام گوهر را با تطمیع وادار کرد که به قیمت تهمت فسق و فجور و زنا بزند(تاریخ ادبیات مسلمانان پاکستان و هند جلد 3 صفحهء 021)و در مقابل این دروغگویی و خوش خدمتی پانصد اشرقی دریافت کند.
چون پیر او در پرده شد، او به خدمت شیخ شهاب الدین آمد و خدمتهایی کرد که هیچ بنده و مریدی را میسر نشود(فواید الفوأد صفحه 203،303)از اینجا در بزرگی شیخ ابو سعید تبریزی که پیر شیخ جلال الدین تبریزی بود،بیان فرمود که شیخی بس بزرگ بود،تارک دنیا عظیم،چنانکه بیشتر احوال در فاقه بودی و از کسی چیزی نگرفتی،تا چنان بود که سه روز در خانقاه او هیچ طعام نبود.