چکیده:
در این مقاله سعی شده است سیاستهای اقتصادی حکومت علوی تبیین شود. نویسنده، محور این سیاستها را اجرای عدالت اجتماعی میداند و بر آن است که پیامبراکرم(ص) در زمان حیات خود بهشدت به برابری میان مسلمانان در برخورداری از بیتالمال و فرصت فعالیتهای اقتصادی پایبند بود؛ اما جامعه اسلامی پس از رحلت آن حضرت، بهتدریج دچار نابسامانی در این زمینه شد و ثروتهای جامعه برخلاف عدالت تقسیم میشد تا آنکه علی (ع) به حکومت رسید و تلاش کرد جامعه را به حالتی که در زمان حکومت پیامبر اکرم (ص) داشت، باز گرداند و بیتالمال را میان همه مسلمانان بهطور مساوی تقسیم کند. همین سیاست حضرت بود که مخالفتها و حتی جنگهایی را موجب شد؛ اما حضرت از این موضع خود عقب ننشست. نویسنده، ملاک اسلامیبودن حکومت را همین سیاست میداند و برای آن 5 پایه معرفی میکند: 1. برابری همه افراد بشر در حقوق و تکالیف؛ 2. تقدم حق بر جرم، بدین معنی که غصب هر قدر هم از زمان وقوعش گذشته باشد، هیچ ارزش و اعتبار قانونی بهدست نمیآورد؛ 3. حکومتی که میخواهد عدالت را برپا کند، باید خود در این زمینه مثالزدنی و الگوی مردم باشد؛ 4. نظام اسلامی باید از خریدن رؤسا و پیشوایان مردم و صاحب نفوذان، از راه پرداخت رشوه خودداری کند؛ 5. ثروت، امانتی دردست دولت توانمند است تا آن را در مسیر حمایت از ضعیفانی بهکار برد که در کار خود فروماندهاند.
خلاصه ماشینی:
"علی (ع) آمد تا مساوات میان همه بشر در حقوق و تکالیف را بدون توجه به نژاد و جنس ایشان اعلام کند و بکوشد راه را بر آن موج فاسدی ببندد که خلیفه دوم بنیانهای آن را محکم کرده و پس از او عثمان بن عفان آمده بود تا در را بهطور کامل به روی تفاوت طبقاتی و استحکام پایههای ظلم و تبعیض و ایجاد طبقهای که امور حکومت را دردست دارد و به میل خود کارهای نظام (اسلامی) را سامان میدهد و در برابر خواسته عموم مردم که مشتاق رهبری عادل و فداکار ــ که در آن زمان در شخص امام علی (ع) تمثل یافته بود ــ میایستد، باز کند و این سیاستی است که همیشه، بیشتر نظامهای ستمکار اتخاذ میکنند؛ نظامهایی که هدفی جز استمرار حکومت خود و چپاول قانونمند و غیرقانونی ثروتهای مردم ندارند، و علاوه بر آنکه از درون به بیماری خودپسندی گرفتارند از ادامه آزار مردم و محرومیت ایشان لذتی میبرند که هیچ لذتی به پای آن نمیرسد.
سپس علی (ع) آمد تا حق را به جایگاه خود برگرداند و آن نشانههای دین صحیح را که ستمکاران میرانده بودند، زنده کند و آنگاه که طلحه و زبیر امام را بهخاطر عدالتش عتاب کردند، چنین پاسخ داد: و اما درمورد تقسیم و برابری: پس این امری است که من آغازگر حکم براساس آن نبودهام؛ بلکه من و شما رسول خدا (ص) را چنین یافتیم که بر این اساس حکم میکرد و کتاب خدا از آن سخن گفته و آن کتابی است که باطل از پیش و پس در آن راه ندارد و از سوی حکیم حمید نازل شده است (لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید) (فصلت / 42)."