چکیده:
مجموعهای از مقالات استاد عبدالعلی دست غیب در کتابی به نام«از دریچهء نقد»چاپ شده است.این مجموعه شامل نقدهای دست غیب از آثار ادبی است که پیش از این در مجلات منتشر شده است.در این مقاله مبانی و معیارهای نقد دست غیب،از لابهلای نقدهای او استخراج و دستهبندی شده است.نویسنده در این مقاله کوشیده است نظریات پراکندهء دست غیب را از میان نقدها و مقالات او بیرون بکشد و نظمی به آنها بدهد.
خلاصه ماشینی:
او در خواندن آثار ادبی وارد حوزهء تفکر میشود و میخواهد بداند که این آثار چهاند وسودشان چیست؟چه تمایلاتی را خشنود میسازد؟چرا نوشته و خوانده میشود؟نقد ادبی نوعی نظرورزی نیز هست و میپرسد شعر یا قصه یا درام چیست؟و آیا اثر عرضه شده امتیاز هنری دارد؟»(ص 35).
عیب بزرگ نقد ادبی ما این است که آن کسی که زبان میداند، (به تصویر صفحه مراجعه شود) میرود از میشل فوکو،گادامر و دیگران اقتباس میکند و بعد به اسم خودش به چاپ میرساند.
مرز شعر یا غیر شعر(فرق شعر با تصنّع شاعرانه) استاد برای شاعرانی که شعرشان را به محک نقد آزموده،«تصنّع یا صنعتگری در کلام»را خارج از دایرهء شاعری برشمرد است؛همچنان که در نقد برخی قطعات شعر«نافهء»فریدون تولّلی آورده است:«گاهی سراینده در پیراستن لفظ و ترصیع جمله زیادهروی میکند و میکوشد که سجعها و الفاظ هماهنگ پی در پی به کار برد؛درنتیجه به نظر میرسد این گونه اشعار،بیواسطه از روح شاعر فوران نکرده است و صنعتگری بر ابداع پیشی گرفته است وشعر دچار پیچیدگی لفظ و مضمون گشته است؛مثلا در بیت زیر، کوشش شاعر به یافتن مضمون نیز تصنّع،محسوس است.
تک تک کلمات،زیباست و دارای معنی؛ولی مجموع بیت، ابهامی ناخوشایند و پیچیدگی معنی دارد و شعرهای سبک منحطّ هندی را فرایاد میآورد: لب فرو بند،که بر شانهء من جز تو نکوفت تیغ دلسوزی سوهان زده بر دست هلاک(نافه:ص 611،تولّلی) این گونه پیچیدگی و ابهام،نه از آن گونه ابهام هنرمندانهء شاعری چون حافظ است؛بلکه نشانهءتصنّع است و کوشش برای یافتن مضمون،که در نتیجه، شعر از حالت خوش خویش فرو میافتد و به نظم تبدیل میشود» (ص 537)2.