خلاصه ماشینی:
"پرسش مهم این است که کدام ظرفیتهای نهادی برای حضور و تأثیر شهروندان و خواستهها و نیازهای آنان درجریان سیاستگذاری شهری وجود دارد؟روشن شدن این ظرفیت و فزونیها و کاستیهای آن، میتواند کمک مؤثری برای حرکت بهسوی خط مشیهای مشارکتی برای ادارهی امور شهرها باشد.
از آنجا که مدل نهادی برای بررسی حاضر انتخاب شده است،توجه خود را معطوف به نهادهای محلی مؤثر بر سیاستگذاری شهری و تعیین خط مشیهای عمومی درزمینهی نحوهی ادارهی امور شهر میکنیم.
در این دوران،شاهد اقدامات پراکندهای مانند تشکیل احتسابیه یا شهرداری امروزی برای تهران به دستور ناصر الدین شاه یا فرمان آبپاشی و تأمین روشنایی خیابانهای پایتخت هستیم،اما آنچه که بتوان بدان معنای سیاست شهری داد،مشاهده نمیشود؛زیرا سیاستگذاری،بیشتر تلاشی آگاهانه و هدفمند است تا عملی نامنظم و یا تصادفی(کولبچ،2002).
در دوران پهلوی دوم نیز در مجموع،تمرکز زیاد بوروکراسی،نگرش منفی نسبت به تمرکززدایی و دادن قدرت به سازمانهای محلی انتخابی مانند انجمنهای شهر و ده در میان بیشتر نخبگان سیاسی و اداری حاکم بر ایران و وجود نظام سیاسی استبدادی و اقتدارگرا(صبوری کاشانی، 0831:902)عواملی بودهاند که مانع از تحقق مشارکت مردم در ادارهی امور محل،سیاستگذاری شهری و تمرکززدایی سیاسی و اداری در پیش از انقلاب اسلامیشدهاند.
پس از انقلاب اسلامی نیز باوجود تأکیدات قانون اساسی بر اهمیت ادارهی امور شهرها ازسوی مردم،تأخیر زمانی نزدیک به 02 ساله برای تأسیس این نهادها تا سال 7731 پیش آمد.
شورای اسلامی شهر در حال حاضر تنها شهرداری را به عنوان عامل اجرایی خود در اختیار دارد و با وجود آنکه محدودهی مسئولیت و پاسخگویی شورا،تمامی شهر و مسائل آن را شامل میشود،اما شورا اختیار و قدرت زیادی برای سیاستگذاری و مدیریت سایر دستگاهها و سازمانهای قدرتمند دولتی در سطح شهر ندارد."