خلاصه ماشینی:
"،برادر او کاغذی نوشته به خدمت سلطان فرستاد که دویست هزار دینار مغربی خزانه را خدمت کنم در سر،این وقت،از آنکه میترسید»24اما فرمانروای فاطمی مصر پیشنهاد وسوسهانگیز برادر ابو سعید جواهرفروش را نپذیرفت و«آن کاغذ بیرون فرستاد تا بر سر جمع بدریدند و گفت که شما ایمن باشید و به خانه خود بازروید که نه کس را با شما کار است و نه ما به مال کسی محتاج»25 بیشک ناصر خسرو که با ژرفاندیشی اقدام سلطان را در پاره کردن دستخط برادر ابو سعید در معرض عام میستاید،در واقع این نکته را متذکر میشود که هنگامی که در راس نظام خلافت فاطمی فرمانروایی است که به مال رعیت بیطمع است،گماشتگان حکومت را اندیشه خلاف کمتر مجال بروز خواهد بود-آری به قول سعدی: «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ به نیم بیضه چو سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ»26 ناصر خسرو که سالها در دولتهای غزنوی27و سلجوقی28 امور دیوانی را برعهده داشته،با آگاهی ارزندهای که ناشی از اطلاعات و تجارب وی بود،با واقعبینی تمام معتقد است که باید در امور مملکتی زمینه و بستر فساد را از میان برد.
(13)-ذبیح الله صفا معتقد است که ناصر خسرو که پس از دگرگونی در احوال خویش برای کسب حقیقت با مدعیان علم و حقیقت به مباحثه پرداخته و پاسخهای آنها را قانعکننده نیافته بود،همواره مضطرب بود «و شاید در دنبال همین تفحصات باشد که مدتی در سفر ترکستان و سند و هند گذرانید و با ارباب ادیان مختلف معاشرت و مباحثت نمود»ر ک: تاریخ ادبیات در ایران،ج 2،صص 446-447؛محمد دبیر سیاقی راجع به سفر مشرق ناصر خسرو احتمال داده است که«دیدار او از مولتان و لهاور مربوط به دورهء اشتغال او در دستگاه دیوانی باشد،یعنی قبل از عزیمت به مکه» ر ک:سفرنامه ناصر خسرو(به تصحیح محمد دبیر سیاقی)،ص 192."