خلاصه ماشینی:
"اما اگر این مطلب صادق باشد، این تفوق چه چیزی درباره ماهیت آن مباحثه به ما میگوید؟ آیا گواه بر قدرت عقل ارتباطی است یا، همانگونه که لومان عقیده دارد، نشانگر ضعف ساختاری در استدلال مخالفانی است که «ساختارهای پنهان» یا «عوارض جانبی ناخواسته» را موضوعیت میبخشند، لکن نه میتوانند «پایگاه این جهان تاریک» (shadow-world) را تبیین کنند (113 EC) ، و نه به تعلیل شرایط «خودسازندگی ساخت یافته»ای بپردازند که ژرفبینیهای انتقادی خود آنها را میسر میسازد EC) (25 ؟ درحالیکه ما میتوانیم سمت و سوی استدلال را از تناقض اجرایی به تضاد با عمل گفتاری هابرماس هدایت کنیم، به چالش فراخواندن مشروعیت این برهان در [ سطح ] مبانی نظری دشوارتر خواهد بود.
آیا نظریه کنش ارتباطی نمونهای از آنچه که به عنوان مبنای خودش مفروض میگیرد به دست میدهد، یعنی رأی و عقیدهای در حوزه عمومی، جایی که جامعه مدرن، بنا به فرض، هویت عقلانی خود را شکل میدهد و از آن در برابر تهدید استعمار از طریق سیستمهای تحت هدایت رسانهها، نظیر دولت دیوانسالار و اقتصاد، حمایت میکند؟ بنابراین، آیا واپسین آزمون اعتبار [ نظریه کنش ارتباطی [عبارت است از «امکان ادغام ژرفبینیهایش در تفاسیری از اوضاع اجتماعی که به لحاظ عملی پیامد دارند»40؟ یا اینکه آن نظریه، بیش از هر چیز، نظریهای اجتماعی است که مربوط و محدود به جماعت متخصصان میشود و از این رو در برابر استانداردهای شناختی گفتمان علمی سنجیده خواهد شد؟ ملاعبات (flirtations) اخیر هابرماس با نظریه سیستمها در کتاب نظریه کنش ارتباطی مورد توجه قرار گرفته است، و به وضوح نشان از تأکید رو به رشد او بر متعلقات نظری دارد."