چکیده:
مـعـانـی هــرگـز انـدر حـرف نـایـد کــه بــحــر
بـیـکـران در ظــرف نـایـد
استحالة واژهها و قلب مفاهیم آنها که عامل دگرگونی (و نه تحول آگاهانه و تکامل)
فرهنگی جامعه میشود یکی از موضوعاتی است که در تعامل با فرهنگها و جهانبینیهای
دیگر و به خصوص در ترجمة متون و آراء آنها و به ویژه در دوران معاصر به وفور مشاهده
میشود. این روند یکی از عوامل بروز بحران در هویت فرهنگی جوامع میباشد. در جهت
اداء دین به فرهنگ ایرانی، مقاله حاضر بر آن است مقایسهای اجمالی بین معانی ایرانی
و اصیل برخی واژهها با مفهوم بیگانة معادلهای آنها به عمل آورد.
Transmutation of terms and the permutaion of their concepts which bring about the transformation (and not evolution or conscious transformation) of culture، is one of the issues observed abundantly in the interactions with other cultures and ideologies، especially in translations، exclusively in contemporary era. This trend is one of the factors contributing to the crisis of the cultural identity of societies.
In order to perform the duty of promoting the Iranian culture، the following article endeavors to briefly compare the original Persian meanings of terms and foreign equivalents.
Hoping that it will be an introduction for future investigations and researches.
خلاصه ماشینی:
در واقع ”هم معنایی“ کامل و مطلق امری نادر است بهطوریکه اولا ”واژهها نمیتوانند به طور قطعی در بافتهای مختلف به جای هم جایگزین شوند، ثانیا واژههای هممعنی به لحاظ معانی عاطفی و شناختی با هم تفاوت دارند، و ثالثا هممعنایی مفهومی مدرج است و باید سلسله مراتبی برای آن قائل بود“ (لایتر، به نقل از افراشی، 1378: 167) وقتی که رابطه واژههای مترادف در یک زبان چنین باشد، به طریق اولی در مقایسه واژههای (ظاهرا مترادف) دو زبان که در محیط، فرهنگ، دین، جهانبینی، تفکر، اقلیم و تاریخ مختلف و متفاوت و حتی متضاد شکل گرفتهاند، این تفاوت معانی بسیار شدیدتر است، به گونهای که هم درک و استنتاج دو فرد از دو فرهنگ و زبان متفاوت از واژهای ظاهرا مترادف و هممعنی یکسان نخواهد بود، و هم اینکه نمیتوان از یک زبان واژهای را کاملا هممعنی و همردیف زبان دیگر یافت.
در حالیکه در وضعیت حاضر (به خصوص در زبان فارسی) از ذکر واژگان و مفاهیم والا در برخی مواقع معنای مادی و خاکی مراد میشود که این خود برای جامعهای که به معنویت برخی مفاهیم عادت کرده عامل گمراهی است.
جامعه فارسی زبان برای واژگانی همچون عقل (خرد) و عقلگرایی، نوگرایی و نوجویی، انسانگرایی، علم و سنت ارزشی معنوی قائل بوده و انتخاب این واژهها به عنوان معادل humanism, modernism, rationalism, science, ration و tradition، زمینه استحاله و اضمحلال تدریجی فرهنگ و ادبیات و زبان فارسی نیز شده است.
The Oxford English Dictionary (2ed edition), Vol. IX.