خلاصه ماشینی:
"با پیشرفت تمدن و پیچیدگی مقررات اجتماعی و قیود انتظامی و کثرت امور احساس احتیاج باین دسته از مردم که وظیفه خود را همدردی و کمک بدیگران قرار داده بودند بیشتر شده عملی که اتفاقی و گاه گاه رخ میداد حرفه معمولی آنها شده و آنهائیکه متصف بصافت لازم-تقوا و حسن شهرت بوده و دارای دانش و فضل و آگاهی متصف بصفات لازم-تقوا و حسن شهرت بوده و دارای دانش و فضل و آگاهی بعلوم اجتماعی بودند تشکیل کلاسی دادند که بنام جامعه وکلاء درآمد و مبناء و پایه آن همان حس رفاقت و دوستی و اعتماد و خیرخواهی بود که روز اول سبب پیدایش آنان گردید و بقاء این رابطه صمیمیت و دوستی و یگانگی در مقررات و قوانین اغلب کشورهائیکه بعدا سازمانهای منظمی برای وکلاء دادگستری دادند دیده میشود مثلا در یکی از کشورهای اروپا وکیل حق ندارد که دفتر وکالت خارج از خانه خود داشته باشد و باید موکل را در همان کانون خانوادگی بپذیرد و مانند یکی از افراد خانواده با او رفتار نماید-وکیل حق ندارد تابلو داشته و وسیله تبلیغاتی برای خود اتخاذ کند چه رابطه با وکلاء باید همان دوستی و آشنائی و حس اعتماد و اطمینانی باشد که با تبلیغات بدست نخواهد آمد-وکیل مدافع حق ندارد برای دریافت حق الوکاله علیه موکل خود اقامه دعوا کند امروز این دعوا در محاکم اروپا قبول میشود و ممکن است دادگاه بنفع وکیل رای دهد ولی بامر کانون وکلاء(در فرانسه)اسم چنین وکیلی از دفتر سازمان وکلاء خط خواهد خورد-وکیل مدافع کسی پس از اتمام کار موکل هم حق ندارد که بعدا علیه او وکالتی قبول کند یا بضرر او شهادتی بدهد همانطور که امروز هم معمول و مداول است و این مطالب کاملا رابطه تاریخی و استمراری وکیل و موکل را میرساند این است سابقه پیدایش وکیل حال باید بهبینیم آیا همین علتی که ذکر شد ایجاب وجود وکیل دادگستری را مینماید یا دلائل محکمتر و علل مهمتری موجود است که وکیل دادگستری را از ارکان لازم قضاوت صحیح و صواب میداند."