چکیده:
یکی از بحثهای چالشبرانگیز فلسفی-کلامی که بسیاری از آموزهها -مانند توحید،قدرت و علم مطلق-را زیر سؤال میبرد،اشکال شر است. برای رد این اشکال پاسخهای متعددی در طول تاریخ مطرح شده است. به نظر نگارنده،اکثر پاسخها یا دارای اشکال و بهطور کلی قابل پذیرش نیستند،یا نیمی از مشکل را حل میکنند،و از دادن جواب جامع ناتواناند.البته یک پاسخ میتواند قانع کننده باشد و از گزند اشکالات در امان بماند ،که عبارت است از اینکه گفته شود شر در جهان ماده یک امر لابد منه است،زیرا تزاحم سرتاسر این جهان را فرا گفته است،و در واقع امر دایر است بین عدم ایجاد جهان ماده که در این صورت بخت تکامل و رسیدن انسان به خدا از او گرفته خواهد شد،بین ایجاد این جهان که نمیتواند خالی از شرور باشدو.نویسنده در این مقاله میکوشد-از نگاه یک متکلم-به دفاع از آموزههای دینی به شبهه اشکال شر بپردازد.
The problem of evil is one of the challenging philosophico-theological issues to question many religious doctrines such as monotheism، Omnipotence and Omniscience. There in its chronology of examination، many answers have been suggested. The author is of the view that most of these answers suffer from one major problem، that is، they may resolve half of the problem but fail to give a comprehensive answer، and hence they may be rejected. There، however، may be one convincing answer not open to those objections and that is to say that evils are unavoidable in the creation of the world. There is mutual hindering in this material world everywhere، and thus it is the case that either to create this world along with its evils or not to create it altogether and so there will be no room for mankind to reach perfection and Allah Almighty. In this essay، the author has، as a theologian، tried to give a decisive answer to the problem of evil.
خلاصه ماشینی:
"برای رد این اشکال پاسخهای متعددی در طول تاریخ مطرح شده است.
است،و در واقع امر دایر است بین عدم ایجاد جهان ماده که در این
البته باید به این نکته توجه شود که بسیاری از امور با اینکه انسان به سوی آنها گرایش و حرکت دارد،اما در عین حال آنها را عین شر میداند،مانند استفاده از داروهای شیمیایی برای
کند؟و این در واقع باعث ایجاد اشکال جدیدی به نام(اشکال خیر)میشود.
زیرا به این مسئله توجه داشتند که خداوند خیر محض است و هیچ زشتی و بدی در او راه ند ارد.
تواند خداوند باشد-برآمدند،زیرا این شرور امکان ندارد بدون علت به وجود آمده باشند.
در این تبیین درباره اقتضای عدم ذات یا صفات غیر،گفته شده است:شر همان عدم
میتواند ثابت کند شر عدمی است،اما این سؤال باقی میماند:چرا خداوند چیزی را ایجاد کرد(سیل)که مقتضی عدمها(گسسته شدن اتصال بین اجزای خانه)شد؟و به عبارتی دیگر،گرچه
در واقع دو حالت اول و دوم در این جهان تحقق دارد،اما حالت اول فقط در خداوند متعال که خیر
تحقق شر اکثری بودچون عدم خیر اکثری مستلزم شر اکثری است،و این خلاف عنایت است.
بنابراین،به دلیل عنایت خداوند در ایجاد این جهان حتما باید خیر اکثری تحقق داشته باشد.
زیرا ترک شراقلی مساوی با خیر اکثری میباشد،و این خلاف عنایت است.
این تضادها و تزاحمها در این جهان اجتناب ناپذیر است و ربطی به عنایت یا خیر محض بودن خداوند یا هر چیز دیگری ندارد.
نمیکرد،باعث منع انسانها از فرصت تکامل میشد و این امر منافی با خیر بودن است،اما اگر این"