چکیده:
هدف این نوشتار، بیان امکان و چیستی علم دینی از منظر حکمت متعالیه است و بدین منظور، ابتدا به سراغ اصول هستی شناسانه حکمت متعالیه می رویم تا چیستی انسان، دین و علم را در پرتو این اصول بیان کنیم. سپس، بر اساس این اصول، به مسئله اصلی که هویت، امکان و تحقق علم دینی است و به دنبال آن، به مسئله تعارض دین با علم تجربی می پردازیم.
بر مبنای اصالت وجود و تشکیک آن و بر اساس حرکت جوهری انسان در قوس صعود، انسان و علم او از یک طرف و جهان، قرآن و انسان کامل از طرف دیگر همگی اموری وجودی و دارای مراتب اند و شناخت علم یا دین وقتی درست حاصل می شود که انسان با حرکت کمالی خود از مرتبه جسم صعود کند تا بتواند مراتب بالاتر هستی، قرآن و انسان کامل را بشناسد.
جمع بندی مقاله این است که علم دینی حاصل کار کسی است که با کمک قرآن، روایات و انسان کامل، هرچه بیشتر با نظام اسماء و صفات الهی آشنا شود و با عمل به علم خود، صبغه الهی پیدا کند و خلیفه خدا در زمین شود. از چنین انسانی، هر علم یا تکنولوژیی که ظهور کند، علم و تکنولوژی دینی است.
The main objective of this paper is to discuss the possibility and nature of religious
science from the viewpoint of transcendental philosophy. Hence in the first
place، the ontological principles of transcendental philosophy are reviewed to explain
the nature of human being، religion and science in the light of these principles. In
the next step، on the basis of these principles، the main problem، that is، the identity،
possibility and materialization of religious science and then the issue of contradiction
between science and religion are discussed. On the basis of primacy of existence
and man’s essential move in the curve of ascent، man and his knowledge on the
one hand، and the world، Quran and the perfect man on the other، are all existential
issues and are gradational. Hence cognition of science or religion is achieved when
man through his perfection move ascends from material grade to be able to know
the higher grades of existence، Quran and the perfect man.
خلاصه ماشینی:
"rd این مسئله که آیا علم دینی وجود دارد یا نه،از جمله مسائل مهمی است که ممکن است برای هر دینداری مطرح شود،زیرا،هر دینداری اعتقاد دارد که دین از جانب خداوند علیم است و ما را به حقیقت انسان و جهان راهنمایی میکند و ما باید از اصول و مبانی این منبع مهم برای رسیدن به علم حقیقی در حوزه علوم انسانی و طبیعی استفاده کنیم.
3)ماهیت علم دینی اگر دین را آن طور که در قرآن تعریف شده تسلیم در مقابل خدا«ان الدین عند الله الاسلام» یا اعتقاد به وجود خدا و پاسخ به او بدانیم و علم را مطالعه نظاممند جهان با به کارگیری روششناسیهای خاص و ملاکهایی برای آزمون صدق مورد ادعایش(پول،1380:96)آنگاه این سؤال پیش میآید که آیا علم دینی معنایی دارد؟و اگر دارد،امکان به وجود آمدن چنین علمی چقدر است؟و اگر چنین علمی به وجود آید،چه دامنهای دارد؟و بالاخره،با فرض امکان و معناداری علم دینی،آیا دینداری باید به سراغ علم دینی بروند یا چنین وظیفهای ندارند؟ در رویکرد پوزیتیویستی به علم و دین نمیتوان برای چیزی که امری حسی وقابل اثبات توسط حواس نیست معنایی قائل شد و دین و متون دینی در زمره الفاظ بیمعنا هستند و بالتبع نمیتوان تصوری از علم دینی داشت.
اگر عقل عرفی ما منبع علوم مختلف و معرفت دینی باشد ممکن است گاه به اموری متعارض بین دین یعنی قرآن یا گفتار انسان کامل با این علوم برسد،اما بر اساس حکمت متعالیه امکان ندارد بین عقل انسانی که بر اثر علم به نظام اسماء و صفات الهی و عمل بر طبق آنها صبغه اللهی گرفته است با سخن قرآن و معصومین اختلافی وجود داشته باشد."