چکیده:
واژه ایل و نظایر آن در تاریخ ایران نامی آشناست. جوامع ایلی از دیرباز در سرنوشت
این جامعه تأثیر تعیینکنندهای داشتهاند. اما بررسی زمینه و راهکارهای این نفوذ کمتر توجه
محققان تاریخ را به خود جلب کرده است.
بخش نخست این مقاله بر آنست تا با تفکیک و تمیز میان گروههای ایلی و نظامهای
سیاسی مبتنی بر کوچنشینی، کارکرد عمده این گروه اجتماعی (نظامیگری) را در تاریخ
ایران تبیین کند. تداوم این وظیفه، ایلات را در موضع تأمینکننده امنیت سرزمینها و
قلمروها قرار داد. فراهم آوردن امنیت در بخشهای وسیعی از سرزمینهای خلافت شرقی
با اتکا و همپیمانی عناصر شهری نظیر علمای دینی و دیوانسالاری امکانپذیر شد. اما در
ادوار متأخر صوفیان و اهل خرقه این مهم را برعهده گرفتند. این پیوند و ارتباط بر اساس
نظراتی چون وجود عنصر تساهل در طریقتهای صوفیانه و وجود عناصر مشترک در
باورهای جوامع ایلی و تعالیم تصوف (که بهنظر میرسد بیشتر جنبه فرعی داشته باشد)،
تبیین شده است. در بخش دیگر این مقاله، با استفاده از دیدگاه ماکسوبر درباره قدرت
سیاسی و انواع آن، قدرت کاریزمایی صوفیان به عنوان عامل پیوند میان دو عنصر «سران
ایلات» و «طریقتهای صوفیانه» معرفی شده است.
خلاصه ماشینی:
"هر چند بعضی از محققان علت ایجاد این نوع زندگی را مربوط به طبیعت آب و هوایی و جغرافیایی فلات ایران دانستهاند (شعبانی، 58 / ورجاوند، 25)، اما بهنظر میرسد این عامل یا عوامل دیگری نظیر شرایط سیاسی و اجتماعی ایران، در تداوم و بقای نظامهای سیاسی کوچنشینی بیشتر دخالت داشته است.
تسلسل این روند، سقوط و صعود رهبران طوایف و در نتیجه ایجاد حکومتهای متعدد در تاریخ ایران را در پی داشت و موجب شد، ایل و نهاد رهبری آن، از حالت صورتبندی اجتماعی خارج شود و بهصورت یک ساختار و نظام سیاسی در آید (Tapper, 45).
رهبران تمامی نهضتهای صوفیانه، در فاصله سقوط بغداد تا روی کار آمدن صفویان در ایران و حتی در عثمانی، از جمله عناصر شهری بودند که یا با حمایت اقشار شهری و روستایی دیگر، قدرت و نفوذ سیاسی کسب کردند (آژند، 1363، 331، 1369، 65 / پطروشفسکی 11) یا در کنار سران ایلی دیگری قرار گرفتند که در غیاب نیروهای ایلی پیشین، سودای قدرت در سر داشتند6 (استانفورد، 1 / 43 / مزاوی، 140).
شاید بتوان گفت عنصر تساهل که شیوخ طریقت در معاریف دینی مبلغ آن بودند و همچنین وجود عناصر مشترک در باورهای جوامع ایلی و آنچه تعالیم تصوف شیعی خوانده میشد (سومر، 10ـ13)، و نیز پویایی و تحرک اجتماعی و جغرافیایی رهبران طریقت نسبت به علمای دینی که آنان را قادر میکرد در همهجا و بهخصوص غزای مقدس در ثغور دارالکفر عناصر ایلی را همراهی کنند، از عوامل فرعی نزدیکی آن دو باهم باشد."