چکیده:
کلاوزویتس شخصیتی است که به عنوان یک ژنرال و اندیشمند نظامی، از یکسو در صحنه عمل نظامی و از سوی دیگر در حوزه تفکر و اندیشه استراتژی صاحب نظر بوده است. بدون شک عوامل مختلفی نظیر شرایط محیطی زمان او بویژه انقلاب فرانسه و تفکرات ناپلئون در باره شیوه جنگ، همچنین نظریات فیلسوفانی نظیر کانت در شکل گیری آراء و اندیشه های کلاوزویتس موثر بوده است.
راز ماندگاری آثار کلاوزویتس را باید در انتزاعی نگریستن وی جستجو نمود و این حقیقت که در دنیای امروز تامّل در باره پدیده ای به نام جنگ از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است. مرکزیت یافتن مفهوم سیاست در موضوع جنگ و این که سیاست تعیین کننده جنگ بوده و در باره شکل و محتوای آن تصمیم می گیرد، محورسخن دراندیشه نظامی و استراتژیک کلاوزویتس است. با این حال در عصر حاضر سیاست تحت تاثیر پدیده های دیگری مانند رسانه ها قرار گرفته است.
اگر چه این رابطه یکسویه نیست اما می توان گفت روابط میان سیاست، رسانه ها و نظامی گری به طور فزاینده ای در هم پیچیده شده است و در این میان ایده مشهور کلاوزویتس در خصوص رابطه امور نظامی و سیاسی به ما کمک می کند تا با رویکردی تاریخی و وسیع تر این گونه موضوعات را مورد مطالعه قرار دهیم.
Karl von Clausewitz has been known to be an influential militarist and thoughtful strategist . His opinions and thoughts are clearly caused by environmental changing such as the great revolution of French and Napelon's ideas on techniques of war as well as philosophical views like those of Kant . Clausewitz' abstractive nature of thought and the importance of the problem of war today have led to durability of his thought.
In the problem of war he has concentrated on politics as a determinant agent . Today , however , high effects of media on politics can not be disregarded , though the relation is a frequent one that progressively and complicatedly interrelates politics , medieval and militarism . In such a case , we can rely on Clausewitz' ideas on the relation between military and political affairs and study the problem in a historical approach .
خلاصه ماشینی:
بی گمان با توجه و دقت فراوان در آثار و اندیشه های کلاوزویتس می توان به وجه شایسته تری به موقعیت کنونی نظر افکند و این مساله را دریافت که ماهیت کلاوزویتسی جنگ به عنوان ابزار سیاست هنوز تا حد زیادی پر معنا باقی مانده است.
در سال های اخیر نیز جنگ خلیج فارس نشان از آن داشت که پارادایم کلاوزویتسی جنگ تا حد زیادی پر معنا باقی مانده است و جنگ کماکان غایتی سیاسی دارد و آنچه روزی نظریه "پیروزی در جنگ با یک حمله" قابل طرح بود، امروزه با سلاح های هسته ای صورت واقعی یافته است؛ ولی با این تفاوت که از دیدگاه اندیشمندی چون کلاوزویتس در جنگ همواره مثل بازی شطرنج یک برنده و یک بازنده وجود دارد، در حالی که در جنگ هسته ای مغلوب کل انسانها هستند نه فقط یکی از دو حریف (جهانبگلو، 9 و 8).
در مورد رابطه میان این دو گروه از قضایا و سیر تحول آن دست کم می توان به چهار موضع متفاوت در اندیشه های کلاوزویتس اشاره نمود: موضع نخست که در مقاله استراتژی کلاوزویتس در تاریخ 1804 میلادی آمده است آن است که تنها هدف نظامی درست عبارت است از نابودی یا از کار انداختن دشمن و هر گونه ملاحظه سیاسی که برای این هدف نقش بازدارنده داشته باشد، عمل نظامی موثر را به طور قطعی به تاخیر خواهد انداخت.
نکته دیگر در خصوص رابطه جنگ و سیاست در اندیشه کلاوزویتس این است که از نگاه او نه تنها سیاست بر هر عملیات نظامی حاکم است و شدت خشونت آن را مشخص می کند بلکه اساسا جنگ در فضایی سیاسی و اجتماعی شکل می گیرد و در نتیجه برخی مقاصد سیاسی برانگیخته می شود.