چکیده:
سکولاریزم حذف دین از عرصه های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و علمی است ؛ به عبارت دیگر تهی ساختن حیات اجتماعی انسان از دین و نشانه های آن را سکولاریزم گویند . استفاده ابزاری از دین در قرون وسطی ، تفسیر کتاب مقدس بر اساس یافته های علوم تجربی ، اختلافات شدید فرقه ای در مسیحیت که سبب جنگهای طولانی و خونین گردید و نیز اعتماد بیش از حد انسان به خویشتن که بر اثر پیشرفت دانش تجربی پیش آمد زمینه های حذف دین از حیات اجتماعی انسان را فراهم آورد . این دین زدایی خاص جوامع غربی است .
نوع دیگری از سکولاریزم نیز جامعه مارا تهدید می کند که می توان آن را برآیند کارآمدی سه نگرش کاملا متفاوت دانست : یکی نگرش تنگ نظرانه ای که دین را منحصر در ذهنیات و برداشت های شخصی خود دانسته و می کوشد به هر شکل ممکن آن را بر دیگران تحمیل کند . دیگری نگرشی که دخالت دین در امور اجتماعی و حکو متی را برای تقدس دین زیانبار می داند و بر جدایی دین از سیاست پافشاری می کند . و نگرش دیگر به کسانی تعلق دارد که به فرهنگ غرب دل بسته اند و آن را کعبه آمال خود می دانند . این نوشتار بر آن است که اسلام ناب ، حیات فردی و اجتماعی هردو را پوشش می دهد و ظرفیت گشودن مشکلات جوامع بشری در تمام زمان ها را دارد .
Secularism consists in putting religion away from political , social , economical and scientific areas ; in other words , it means making social life of man thoroughly free from religious signs and purposes . Instrumental misusing of religion during middle ages , basing Christian theology upon the findings of experimental sciences , destructive durable sectarian wars in Christian world of the day as well as feeling too self-sufficiency as a result of strange progress of experimental sciences led to the withdrawal of religion from socio-political of man . The fact occurred in the western societies and only belongs to them .
Another kind of secularism , however , threaten our own Islamic society ; the one being known as a consequence for three different modes of thought : ones of those who have restricted religious thought to their own limited mind and try to impose it on others in any probable way , of those viewing socio-political affairs to be harmful to divinity and holiness of religion and insisting , therefore , on separation of religion from socio-political matters , and of those too attracted by western manners of life and thought . This paper has argued for the comprehensiveness and dynamic nature of Islam and showed its full capacity for solving all socio-political problems .
خلاصه ماشینی:
گفته میشود اساسا به لحاظ فلسفی بعد از فارابی باب اندیشه سیاسی به معنای حقیقی آن بسته شد و متفکرین بعدی به نحوی خود را مسؤول توجیه شرعی و علمی سیاست مبتنی بر تغلب دانستند (خاتمی)، ولی در کل باید پرسید: آیا آنچه در تاریخ اسلام، جز در دوره زندگی ده ساله حیات حضرت محمد(ص) و نیز امام علی(ع) در مدینه و کوفه، رخ داد نوعی دین سیاسی بوده است یا سیاست دینی؟ آیا در تاریخ فرهنگ اسلامی، سیاست تابع دین بود یا دین تابع سیاست؟ آیا معاویه ها و یزیدها و حجاج ها و مامون ها در پرتو گفتمان دین سیاسی بر سر نوشت تاریخی مردم مسلمان مسلط شدند یا در پرتو سیاست دینی؟ آیا کودتای سقیفه نوعی حرکت قرن بیستمی دموکراتیک برای تفسیر صحیح سیاست و حکومت بود یا تلاش علی(ع) که برای بازگرداندن حکومت و سیاست به مسیر عادلانه خود قربانی شد؟ آیا حسین(ع) برای اسلام می جنگید یا یزید؟ آیا لباس پیامبر بر تن کدام یک از اینان بود و کدام یک بر علیه امیرالمومنین زمانه خروج کرده بود؟ آیا قرآنی که در دستان علی(ع) بود حق بود و یا قرآنی که بر سر نیزه های معاویه بالا رفته بود؟ این پرسشها هر چند امروزه برای ما پاسخ روشنی دارد ولی برای آدمیان آن زمان به دلیل همان گرداب تناقض درونی تاریخی که قبلا از آن سخن گفتیم روشن نبود .