چکیده:
تعریف مفاهیم کنش و ساختار ومیزان تاثیرگذاری هر یک از آنها بر تحولات اجتماعی، یکی از مضامین اصلی نظریات غالب جامعهشناسی مدرن است؛ به گونهای که مرزبندی این نظریات براساس چگونگی نگرش هر یک از آنها به مفاهیم فوق شکل گرفته است. نظریات قائل به کنش عاملین در رخدادهای اجتماعی، نقش ساختارها را نادیده گرفته و نظریات ساختارگرا، کنشگران را موثر در وقوع تحولات نمیدانند. در این میان نظریه "ساختاری شدن" آنتونی گیدنز با نگاهی نو به مفاهیم فوق و ارائه تعاریف جدید از آنها، تحولات اجتماعی را به صورت توامان متاثر از این دو مفهوم دانسته و از این رهگذر توانایی خود را در جهت تبیین پدیدههای اجتماعی ارتقاء داده است. این تحقیق ضمن واکاوی نظریه ساختاری شدن گیدنز و بررسی جایگاه کنش و ساختار در آن، با نگاهی کوتاه، تحولات ایالات متحده آمریکا را بر اساس دو مفهوم فوق تبیین کرده است.
Definition of action and structure along with the extent of their effect on social changing has been regarded of the basic principles in the theories of modern sociology. It is to such an extent that the theories are distinguished based on the concepts mentioned. Most theories of the modern sociology have been mainly influenced by the way the Action and the Structure are defined and how they effect on social phenomenon. The role of structuralists in social happenings is denied in the theories believing in the role of agents, while structuralists considers no importance for the actionism. Having newly been defined by Gidens, in his theory of becoming structural, these two concepts have known effective in social phenomenon. This theory, therefore, made Gidens highly able to analyze these happenings clearly. The place of the Structure and the Action, in this very theory, is what to be explained in this paper so that the united state of America's happenings can be analyzed.
خلاصه ماشینی:
ساختاری شدن، کنش، ساختار، آنتونی گیدنز، جامعهشناسی هرمنوتیکی مقدمه درمیان طیف گسترده نظریات جامعه شناسی مدرن که یک سر آن به جامعهشناسی فردگرا و تفسیری ختم میشود و از طرف دیگر به جامعه شناسی کارکردی وساختارگرا، نظریۀ ساختاری شدن را باید یک نظریة بینابینی دانست؛ بدین معنا که نه قایل به حاکمیت مطلق ساختارها ونه معتقد به فرمانروایی عاملان و کارگزاران اجتماعی، بلکه نظریهای است که با نگاهی نو به ساختار و کنش، ضمن ارائۀ تعاریف جدیدی از این دو، آنها را در روند زندگی اجتماعی وپدیدههای طبیعی مؤثر میداند.
وی توانایی انجام کار را به جای نیت انجام آن در نظر گرفته و این گونه ضمن احیای نقش کنش انسانی، عوامل ساختاری را نیز پذیرفته و بار دیگر به پیش فرض ذهنی خود که همانا تأثیر توأمان ساختار و کارگزار در وقوع حوادث است، صحه نهاده است.
2- بعد عملی: با توجه به قوت گرفتن بحث مذاکره با آمریکا و خوشبینی برخی از مسئولان بلند پایۀ ایران به دیدگاه های فردی رئیس جمهور این کشور، نظریۀ ساختاری شدن ارزش خود را به صورت مضاعف نمایان میکند؛ زیرا بر اساس این نظریه، جهت واکاوی علل و عوامل وقوع یک رخداد، تمامی جوانب آن را باید بررسی کرد و علاوه بر نقش کارگزاران، ساختارها را نیز مورد نظر قرار داد، بنابراین در نمونۀ ایالات متحده آمریکا، تا زمانی که ساختارهای حکومتی و نظام ارزشی این کشور تغییری نکرده است، نباید انتظار تغییرات گسترده را از جانب کنشگران سیاسی این کشور داشت.