چکیده:
دوام و ثبات پدیدههای سیاسی- اجتماعی پیوند عمیقی با مبانی نظری دارد که شالوده آن پدیدهها را پیریزی کرده است. شناخت مبانی نظری یک پدیده، آن را نظاممند، پیشبینیپذیر و قابل برنامهریزی میکند. به همین دلیل برای تبیین صحیح پدیدههای سیاسی- اجتماعی، باید از سطح ابژه عبور کرد و به لایههای زیرین آن یعنی سوژه رسید و این گونه پدیده مورد نظر را واکاوی کرد. بر اساس منطق فوق شاخص های بنیادگرایی مسیحی در آمریکا را باید قبل از هر چیز به لحاظ مفهومی ریشهیابی کرد. به نظر نگارنده بهترین چارچوب مفهومی برای بحث فوق را میتوان در آرای لئواشتراوس یافت. تحقیق پیش رو بر آن است که شاخص های بنیادگرایی مسیحی را تحت عناوین اعتقاد به آخرالزمان زودرس، ادعای کشف حقیقت مطلق و هزارهباوری در چارچوب مفاهیمی چون مطلقگرایی، تمایز بین خیر و شر، جهانگرایی و تبعیت سیاست از اخلاق که منبعث از اندیشههای لئواشتراوس است می توان بررسی کرد.
Stability of socio-political events is, deeply related to the theoretical principles upon which they are founded. It is, therefore, knowing those principles that makes the events organized, systematic, and predictable .In order that these socio-political events to be clearly explained, it is essential to go by the subjective level and get to the other sub-level as the objective. It is, therefore, why, before anything else, the strategic dogmas of Christian Fundamentalism ought to be analyzed theoretically. The best theoretical basis, in this regard, as the writer holds, can be found in Leo Strouss's beliefs. Precocious end time, the claim of absolute truth, and millenniums, as the strategies of Christian Fundamentalism, could be analyzed under the contents of absoluteness, distinguishing between the good and the evil, globalization and affection of politics from morals which are driven from Leo strouss's thought.
خلاصه ماشینی:
شاخص های بنیادگرایی مسیحی را در مواردی چون اعتقاد به آخرالزمان زودرس، جنگ مقدس آرماگدون، ظهور حضرت مسیح و تشکیل حکومت جهانی و ادعای کشف حقیقت مطلق میتوان احصاء کرد.
بر این اساس بررسی شاخص های بنیادگرایی مسیحی در آمریکا، در چارچوب تفکر اشتراوس معقول به نظر میرسد؛ زیرا عناصری چون مطلقگرایی، جهانگرایی، تمایز میان خیر و شر و اعتقاد به تبعیت سیاست از اخلاق در هر دو نظام فکری (بنیادگرایان مسیحی و لئو اشتراوس) مشترک است.
بنیادگرایان مسیحی، آخرالزمان را همراه با ظهور حضرت مسیح و تشکیل حکومت جهانی توسط وی میدانند اما این ظهور، مقدماتی را نیاز دارد که از مهمترین آنها تشکیل حکومت یهودی در فلسطین، تخریب مسجد الاقصی و بازسازی مجدد معبد سلیمان و در نهایت جنگ مقدس آرماگدون است.
پولولگنهوفر کشیش پروتستان آلمانی نیز با اشاره به موضوع بازگشت یهودیان به فلسطین و تشکیل حکومت توسط آنها، واگذاری ارض موعود به یهودیان را خواست الهی میداند و در اینباره چنین میگوید: یهودیان به محض ظهور دوباره مسیح به مسیحیت خواهند گروید، چرا که او را همچون یکی از خودشان میدانند و از لوازم این ظهور، بازگشت یهودیان به سرزمینی است که خداوند آن را از طریق ابراهیم، اسحاق و یعقوب به آنها اعطا کرده است (السماک، 1385، 181).
بدین منظور در ابتدا مفاهیمی از اندیشه اشتراوس چون مطلق گرایی، جهان گرایی، تمایز بین خیر و شر و تبعیت سیاست از اخلاق شرح داده شد و سپس بر پایة این مفاهیم، شاخصهای بنیادگرایی مسیحی چون آخرالزمان زودرس، مطلقگرایی، تشکیل حکومت جهانی توسط حضرت مسیح، جنگ مقدس آرماگدون و هزارهباوری تشریح گردید و در پایان نتایج ذیل حاصل آمد: بهره اول: بر اساس اعتقادات مسیحیان صهیونیست و بنیادگرای آمریکا، نبرد آرماگدون، نبردی هستهای خواهد بود.