چکیده:
بحث از«بومیسازی جامعهشناسی»از جمله مباحث چالشزا و مطرح در قلمرو علوم انسانی،به ویژه جامعهشناسی است.در همایشی که به همت گروه جامعهشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله برگزار گردید.این موضوع به تضارب آراء گذشته شد.در حاشیه این همایش میزگردی تحت عنوان«بومیسازی جامعه شناسی اسلامی»با حضور استادان محترم جناب حجج الاسلام و المسلمین حمید پارسانیا،اکبر میر سپاه و دکتر پناهی برگزار گردید.به دلیل اهمیت موضوع،این نشست علمی از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.آنچه باید گفت:جامعهشناسی در خاستگاه خود علمی بومی است و در جوامع شرقی غیر بومی.علاوه بر این، میان بومیسازی و اسلامیسازی باید تفاوت گذاشت. از سوی دیگر،باید در بومیسازی توجه کنیم که چه مبنایی را میپذیریم:اسلامی یا پوزیتویستی؟این گفتوگو به چند و چون این موضوع میپردازد.
The study related to the “Localization of the study of Sociology” is one of the studies which comprehend some challenges and set forth in the domain of human sciences، especially in the study of sociology. This subject has been discussed in a congregation which was carried out by the sociology department of Imām Khomeini education and research organization. As a side activity، a round table under the subject “localization of Islāmic sociology” was held with the presence of Mr. Hamid Parsīniyā، Mr. Akbar Mirsipāh، and Dr. Panāhī.
With regard to the importance of this subject، this scientific meeting has been honored. The point that has to be mentioned is that sociology is a local science in its origin، and non-local in the scientific oriental societies. In addition، a difference must be put between localization and Islāmization. On the other hand، in regard to the matter of localization، we must pay attention to the bases that should be accepted; either the Islāmic view or the Positivism view. This interview deals with the different matters of this subject.
خلاصه ماشینی:
"حال اگر ما یکدستی غیر واقعی را از جامعهشناسی غربی نفی کنیم،یعنی به این قائل نشویم که علم جامعهشناسی یک دست هماهنگ و شفاف و روشنی در حوزه علوم اجتماعی غربی وجود دارد که ما آنرا وارد کردهایم،این پرسش پیش میآید که وقتی بحث بومیسازی را بیان میکنیم،کدام پارادایم یا نظریه یا رهیافت را میخواهیم بومی کنیم؟آن جامعهشناسی اثباتگرا و تجربهگرا و حسگرای معتقد به جهانشمولی جامعهشناسی را میخواهیم بومی کنیم یا آن علم ذهنیتگرای مدعی غیر قابل تعمیم و غیر اثباتی بودن را،که معتقد است جامعهشناسی و علوم اجتماعی ماهیت فرهنگی دارند؟زیرا در جامعهشناسی غرب،در حوزهء جامعهشناسی علم که موضوع آن بررسی ظاهر و محتوای علوم اجتماعی و جامعهشناسی است، دیدگاههایی وجود دارد که میگویند اساسا علم موجود،دیگر آن علم پوزیتیویستی جهانشمول اثباتی نیست و ما دیگر اثباتگرایی را قبول نداریم.
اگر این پیشفرض را مورد سؤال قرار دهیم،که آیا در این کشورها یا حتی در ایران،واقعا فرهنگ غالب موجود فرهنگ اسلامی است؟آیا فرهنگ این پنجاه و چند کشور به حدی مشترک است که همهء آنها خاستگاه یک نوع علم اسلامی بشوند،یا یک نوع علم اسلامی تولید شده در یک کشور اسلامی،به طور یکسان قابل استفاده و کاربرد در همه آنها باشد؟آیا«فرهنگ اسلامی»موجود در این کشورها خود فراتاریخی است؟ماهیت این جامعهشناسی و یا علوم اجتماعی اسلامی چگونه باید باشد که بتواند در این بومها و تنوعهای فرهنگی به یکسان قابل استفاده و مفید باشد؟برای مثال، افرادی زیادی میگویند فرهنگ فعلی ایران،تلفیقی از فرهنگ اسلامی و غربی و ایرانی است."