چکیده:
او است و تمام روشهای صحیح مخلوق خداوند،معصوم است.اما رونده گاهی در اثر جهل،سهو و نسیان،گرفتار خطا و مبتلا به خطیئه میشود. 8.دینی کردن کتابهای درسی در گرو اسلامی دانستن موضوع مسئله و محمول آن و عروض محمول بر موضوع به لحاظ واقع و اسلامی دانستن روش کشف راز هستی در شناخت اضلاع سهگانه قضایای علمی است؛چه اینکه غیر از این نبوده و نخواهد بود.البته تبرک دیباچه کتاب به نام خدا و علائم دیگر زینت دینی را به همراه خواهد داشت؛ ولی سهم تعیین کننده در اسلامی نمودن دانشگاه،همان تثلیث مبارک دینی است.چون دانش دینی تأثیر بسزایی در پرورش دانشمند متدین دارد. 9.در تمام این مباحث علم روانشناختی خارج از قلمرو تأیید یا تعارض است.این پدیده ناگارآمد روانی همان است که در فن اصول فقه از آن به قطع قطاع یاد میشود و از گذشته دور مورد نقد ناقدان بصیر و معرفتشناس بوده است.مبتلایان به چنین آفتی گرفتار دو سبب از اسباب انصراف از مسیر صواباند:یکی آنکه معرفت روانی را معرفت منطقی میپندارند؛دوم آنکه معرفت منطقی را روش بشری میدانند و ارتباط آن را به خداوند و حجیت شرعی آن را مصادره کرده،در اختیار خود میپندارند.نعوذ بالله من سبات العقل و قبح الزلل.(نهج البلاغه،خطبهء 224)فقیر و نحن أغنیاء.(سورهء آل عمران،آیة 181) 6.تعارض بین دلیل عقلی(تجربی و غیر تجربی)و دلیل نقلی،یک معارضه آشنا است،نه کارزار بیگانه،و هیچ تفاوتی بین تعارض مزبور و تعاوض دو دلیل عقلی با هم و نیز دو دلیل نقلی با یکدیگر نیست؛زیرا:1.همگی منبع معرفت فعل یا قول خداوندند؛ 2.معروفها با هم هماهنگاند؛3.راه معرفت آن معروفها،یکی است یا اگر متعدد است،با هم موازیاند نه مزاحم و نه درهم و نه در جهت خلاف هم؛4.راه معرفت چه واحد باشد و چه متعدد،معصوم است و هیچ اختلاف یا تخلف در طراط مستقیم بین معلوم و مجهول نیست؛بلکه با پیبردن به مبادی معلوم به قطع میتوان به مجهول نظری رسید و آن به وسیله مبدأ بین،مبین نمود. 7.روندگان راه معرفتاند که گاهی به صواب و زمانی به خطا میروند،وگرنه حقیقت عینی که مخلوق خدا است مصون از امت و معصوم از عوج است و راه حقیقتیابی نیز مخلوق الهی است و آن نیز غیر از استوا و استقامت وصف دیگری ندارد:ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت.(سورهء ملک،آیهء 3)قرآن مخلوق خدا است:لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا.(سورهء نساء،آیة82)جهان عینی مخلوق پروردگار است.مجموع قرآن و جهان،اجزای خلق واحدند که هم دربارهء اضلاع آن و هم دربارهء مجموع آن میتوان گفت: در صدر و ساقه این نظام عینی و علمی،ذرهای ناسازگاری نیست؛به شرط آنکه غائلهء أفرایت من اتخذ إلهه هواه(سورهء جاثیه،آیهء23)دامنگیر متفگری نشود و راههای الهی الهام نموده را به نام خود ثبت نکند و بکوشد مانند معروف،حق گردد و نظیر راه معرفت صدق شود و نقص خود را که گاهی کژراهه میرود،نه به معروف اسناد دهد و نه به راه معرفت که هر دو حق و صدقاند و از گزند فطور،شقاق و تعارض مصوناند. از دیرزمان از زبان حکیمان نقل میکردند که آغاز و انجام جهان امکان به قدری هماهنگی است که اگر به صورت آهنگ درآید،جاذبترین نغمهء موسیقی خواهد شد و فن موسیقی نیز از رشتههای مربوط به فن دقیق ریاضی است و ابن سینا آن را در پایان بخش ریاضی از کتاب نجات یادآور شده است.(النجاة من الفرق فی بحر الضلالات،ص 4)این مطلب میتواند مصداق قول خدای سبحان باشد که فرمود:إنا کل شیء خلقناهء بقدر.(سورهء قمر،آیة 49)این عموم که آبی از هرگونه تخصیص لفظی و لبی است،شامل هر معروف و هر راه معرفتی است،و عهدهدار صیانت تکوین از گزند اختلاف.تمام روشهای صحیح مخلوقیا شرعی؛زیرا دین مصطلح مجموع عقاید،اخلاق،احکام و حقوق است و دین جامع گذشته از عناوین چهارگانه،را هم دربردارد.دلیل عقلی چراغی است و دین به معنای مصطلح یا به معنای جامع،صراط مستقیم و هرگز چراغ،قسیم طراط نخواهد بود.عقل در قبال وحی هم قرار نمیگیرد؛زیرا دلیل عقلی مفهوم حصولی خطاناپذیر است و در صورت صواب از مرز علم الیقین نمیگذرد،اما وحی حقیقت حضوری خطاناپذیر و عین الیقین است و هرگز این دو روبهروی هم نیستند .البته مفهوم جامع علم شامل همهء اقسام ادراک حصولی و حضوری میشود و به آن اعتبار قسیم یکدیگرند. 3.مدرکات عقلی در صورت درست بودن،جزء دین به معنای جامع است؛چنانکه مدالیل دلیل نقلی در صورت صدق بودن،جزء دین جامع است؛زیرا در جهان هستی غیر از خدا و اسمای حسنا و مظاهر آن اسما از عرش تا فرش چیز دیگری نیست و همهء موجودهای امکانی مخلوق پروردگارند و معرفت فعل خدا نظیر معرفت قول خدا تفسیر دینی است و نمیتواند الحادی یا سکولار باشد؛بلکه حتما دینی است(فرقی بین اسلامی و دینی نیست چون دین الهی همان اسلام است). 4.معارف دین شرع و مانند آن محصور در متون نقلی نیست؛گرچه تمام آنچه به زیان قرآن و روایت نقل شده دینی است.تمام آنچه دینی است و دسترسی به آن با علم فطری و خداداد بشری میسور است و تصریح به آن به زبان نقل لازم نبود،در متون نقلی که مقدور افراد عادی باشد،وجود ندارد؛گرچه مقدور معصومان الهی علیه السلام باشد. 5.هرچند علوم صائب بیش از یک قسم نیست و آن فقط دینی است،لیکن در اثر محاصرهء دین در چهار دیواری نقل و در اثر بیرون راندن عقل از معرفت دینی،و مصادره نمودن آن،علوم را به هر سمتی که خواستند بردند.عدهای آن را غارت کرده و الحادی قلمداد نمودند و گروهی آن را مصادره کرده سکولار خواندند.همهء این غرامتهای دینی، غنیمتهای جنگی مهاجمان به دین و تعضیهء آن است با همانند گروهی کهجعلوا القرآن عضین(سورهء حجر،آیهء91)؛زیرا با تجزیه معرفت عقلی از حوزهء منابع معرفتی دین و تمثیل شرع به صورت دینستان و شرعستان نقل مثله شده از عقل و عقل پاره شده از نقل غنیمتی را عائد دین گریزان کرده است؛به طوری که راهزنان معارف اسلامی و غارتگران منابع معرفتی دین،خود را صاحب آن مطالب و مالک این روش میپندارند و خویش را چونان صهیونیست توانگر و خداوند را تهیدست میپندارند:لقد سمع الله قول الذین قالوا إن الله1.مقصود از عقل نه نیروی ادراککننده(قوه عاقله)است و نه خود ادراک(تعقل؛بلکه منظور از عقل در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی دلیل عقلی یعنی معقول)است، مانند خلق به معنای مخلوق.هدف از اصطلاح نقل نیز گزارش نمودن که فعل ناقل است، نیست؛بلکه دلیل نقلی یعنی منقول است؛هرچند استدلال از متن منقول ممکن است به وسیله عقل یعنی نیروی ادراک کننده باشد. 2.عقل(دلیل عقلی)،در قبال دین و شرع نیست تا گفته شود فلان مطلب عقلی استنسبت میان«عقل و ایمان»یا«علم و دین»موضوعی است که از گذشتههای دور ذهن اندیشهورزان را به خود مشغول داشته و دیدگاههای متنوع و مختلفی از سوی صاحبنظران در این باب ارائه شده است.یکی از نظریات مهم و بدیع در این باب،از آن حضرت استاد آیة الله جوادی آملی رحمة الله است که در کتاب منزلت عقل در هندسهء معرفت دینی بازتاب یافته است.پس از نشر این اثر،مقالهای با عنوان«جایگاه عقل و وحی در هندسهء معرفت بشری»در فصلنامهء معرفت فلسفی،شمارهء 24 منتشر کردید که در آن تأملات و پرسشهایی در خصوص این کتاب مطرح شده بود.مقالهء حاضر حاوی نکات و توضیحاتی ناظر به آن تأملات و پرسشها است.
The relation between 'reason' and 'faith' or between 'science' and
'religion' is a subject that has occupied the minds of thinkers for a very long time, giving rise to many and various views. One of the most important and novel views in this regard is the one posited by Ayatullah jawadi Amuli: in his book The Station of the Intellect in the Matrix of Religious Understanding. After the publication of this book an article, titled "The Position of the Intellect and Revelation in the Matrix of Human Understanding," appeared in the journal Philosophical Knowledge, no. 24, which raised certain questions about the book and suggested points for further consideration. The present treatise contains explanations that respond to the questions and points raised in the aforementioned article.
خلاصه ماشینی:
"آنچه در این مقطع سوم راه دارد،معرفتی است که میزان و ترازوی معارف مقاطع بعدی است و آن وحی معصومانه است که شهودی است نه حصولی،عین الیقین است نه علم الیقین؛زیرا مسئول تلقی دین خدا که ضامن سعادت ابدی است،باید از آسیب علم حصولی مصون و از گزند خطا معصوم باشد تا معرفت وی،معیار صحت و سقم معارف دیگران باشد و اگر دربارهء چنین معرفتی گفته شد: لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه (سورهء فصلت،آیهء 24)برای آن است که متکلم یعنی خدای سبحان،متن واقع را ارائه میدهد و مخاطب یعنی پیامبر نیز عین واقع را معصومانه مشاهده میکند: ما کذب القواد ما رأی) (سورهء نجم،آیهء 11)و آنچه به جامعهء بشری میرسد عین الفاظ وحی است که کمترین تردید در وحی بودن آن نیست و همین الفاظ،معبر ورود به معانی آنها است.
این معنا نه آمیختن فلسفهء مطلق الهی به فلسفه مضاف یا علم است و آویختن به طناب تکرار است که در آغاز هر مسئلهای گفته شود خداوند چنان کرد و چنین نمود؛چنانکه در تفریع فروغ فراوان فقهی،نه آن آمیختن مذموم مطرح است و نه این اویختن ملالآور؛لیکن حضور ذهنی تفکر الهی برای استاد و شاگرد در فضای تعلیم و تعلم،باعث میشود که اسلامی بودن متن علوم و الهی بودن عین دانش از یاد نرود،نه آنکه فقط معلم و متعلم مسلمان باشند،ولی ندانند که ترتب آثار اشیا بر آنها و عروض عوارض داتی و غیر ذاتی بر موضوعات در قضایای ایجابی و سلب امور بیگانه از موضوعات در قضایای سلبی همگی به ارادهء حکیمانه خداوند است."