چکیده:
دولت عراق در 17 سپتامبر 1980(31 شهریور 1359)عهدنامه مرزی و حسن همجواری 1975 بین ایران و عراق را بهطور یکجانبه لغو کرد و تجاوز خود را به خاک ایران آغاز نمود.اما تجزیه خوزستان الحاق آن به عراق که موردنظر دولت عراق بود همانند آرزوی سایر رهبران عراق هرگز نتوانست صورت تحقق به خود بگیرد.هدف این مقاله بررسی نقش نفت در این تهاجم میباشد که با توجه به ارزش افزاینده آن مورد مطالعه قرار گرفته است.بهطوری که استان خوزستان به علت دارا بودن ذخایر نفتی فراوان همواره موردنظر دولتهای حاکم در عراق و حامیان استعماری آن بوده است.
خلاصه ماشینی:
"این معامله نادرست و خائنانه بوده زیرا دوست انگلستان هیچ گاه توفیق نمییافت چنین امتیازی را مستقیما از دولت ایران تحصیل کند و بنابر این دارسی را به میان آورد که او را وسیله تحصیل امتیاز قرار داده و صورت شوم امپریالیزم خود را پشت سر او پنهان دارد.
در یادداشتی که توسط لرد کرزن تنظیم و به منظور توجیه قرارداد در تاریخ 9 اوت 9191 در میان اعضای کابینه انگلستان توزیع شده بود چنین آمده است:«ما در گوشه جنوب غربی ایران دارائی هنگفتی به صورت مناطق نفتی داریم که برای تأمین احتیاجات دریاداری بریتانیا منظور شده و ما را دارای منافع مهمی در این قسمت از جهان کرده است.
از سال دوم جنگ که معلوم شد نفت ایران باید مقادیر زیادی فرآوردههای نفتی را برای متفقین تهیه نماید توسعه عملیات شرکت دوباره آغاز گشت و دولتهای انگلیس و آمریکا تصمیم گرفتند که لوازم کار را به ایران ارسال دارند.
سال ملی شدن نفت در ایران و به خطر افتادن منابع استعمارگران)با کمک و یاری انگلستان پیریزی گشت و هدف از آن تسلط بر استان نفتهخیز خوزستان بود،مشروط بر اینکه دوران متارکهای«در پی حمله برقرار گردد و در طول دوران یاد شده ایران از این استان به نفع عراق چشمپوشی کند.
نتیجه عراق از زمان پیدایش خود یعنی پس از جنگ جهانی اول تاکنون همواره به بخشهایی از سرزمین ایران ادعا داشته و با حمایت قدرتهای استعماری برای تجزیه آن تلاش کرده است و یکی از اهداف عراق در حمله به ایران در سال 9531 نیز در جهت همان اهداف بوده است."