چکیده:
خاستگاه پرسش های بشر کجاست و حاصل آن چیست؟ ماهیت فضا، زمان، جهان، موجودات، مجهول مبدا و رازهای پیچیده هستی، پرسش هایی بوده است که گستره وسیع اندیشه و ذهنیت، پریشانی، بی قراری، دغدغه و تحیر انسان اندیشمند را نشان داده و او را به تفکر و جست و جوی افزون تری واداشته است. دستاورد سودمند طرح مجهولات و آرمان های نوع بشر از آغاز هستی تاکنون تاریخ تکامل بشریت را پربار کرده است. در سرنوشت انسان و مسائل اساسی زندگی او و همچنین در تکوین دیدگاه ها و جهان بینی ها موثر بوده است. از سوی دیگر چون طرح پرسش های عمیق و پیچیده ای اهل تفکر و اندیشه برای عوام نامفهوم و با عقل متعارف آنها تجانسی نداشته است از این رو برای مقابله با آنها غالبا از سلاح کفر و جنون استفاده شده است ...
خلاصه ماشینی:
"بنگر ز جهان چه طرف بربستم؟هیچ و ز حاصل عمر چیست در دستم؟هنچ شمع طربم،ولی چو بنشستم،هیچ من جام جمم،ولی چو بشکستم،هیچ (صادق هدایت 6531:ص 98) رباعی شماره 04- چون چرخ به کام یک خردمند نگشت 14-یک قطرهء آب بود و با دریا شد 101-ای بیخبران شکل مجسم هیچ است 201-دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است 301-دنیا به مراد رانده گیر آخر چه 601-چون نیست ز هرچه هست جز باد به دست 701-بنگر ز جهان چه طرف بربستم هیچ 131-تن زن چو به زیر فلک بیباکی 631-دوران جهان بیمیو ساقی هیچ است 81-از آمدن و رفتن ما سودی کو ساختار جامعهء ایران در سدههای میان،ماهیتی غیرعقلانی و خرافهپرست داشت و پیش بینی و نجوم،کاربردی فراوان،چنانکه عروضی سمرقندی در چهار مقاله آن را جزو چهار رشته علوم ضروری نظام پادشاهی میداند که دبیری،شاعری و طب را نیز شامل میشد(احمد بن عمر نظامی 3331:ص 81)،ازاینرو منجمان در دربار شاه منزلتی داشتند و تنها رشتهء علمی که مورد حمایت آنان قرار میگرفت اخترشناسی بود که حتی هزینهء ایجاد دصدخانه را نیز تأمین میکردند اما در ایران آن روز این رشتهء علمی به سبب ناهماهنگی با ساختار کلی جامعه،ماهیتی صرفا علمی نداشت و با خرافات و پیشگوی آمیخته بود.
افسوس که نامهء جوانی طی شد وان تازه بهار زندگانی دی شد حالی که ورا نام جوانی گفتند معلوم نشد که او کی آمد کی شد (صادق هدایت 6531:ص 66) رباعی شماره 53-افسوس که نامهء جوانی طی شد 73-یک چند به کودکی به استاد شدیم 83-یاران موافق همه از دست شدند 55-مرغی دیدم نشسته بر بارهء توس 65-آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو 001-از من رمقی به سعی ساقی مانده است 901-شادی بطلب که حاصل عمر دمی است 111-مهتاب به نور دامن شب بشکافت 211-چون عهده نمیشود کسی فردا را 311-این قافلهء عمر عجب میگذرد 411-هنگام سپیدهدم خروس سحری 121-ساقی،گل و سبزه بس طربناک شده است 221-چون لاله به نوروز قدحگیر به دست 721-ایام زمانه از کسی دارد ننگ 531-امروز ترا دسترس فردا نیست 141-فردا علم نفاق طی خواهم کرد تفاوت خیام با شاعران دیگر درشیوهء اندیشگی،بینش علمی،سبک شعری،موضوعها و حتی واژههای خاص او است."