چکیده:
بدون شک،به سبب تلازم حق و تکلیف در فرهنگ اسلامی،همچنانکه مردم،دارای حقوقی هستند و حاکم،در جهت ادای این حقوق،مسئولیتهایی دارد،و در برابر مردم دارای حقوقی است که ادای آنها بر عهده مردم است و برای رسیدن به اهداف متعالی جامعه اسلامی،مشارکت عموم مردم اجتنابناپذیر است که بخشی از این مشارکت،در قالب بیعت و انتخابات تحقق مییابد. در این نوشتار،در پی آن است تا به این پرسش اصلی پاسخ دهد که نگرش اسلام به منزلهء کاملترین مکتب توحیدی به مسئله بیعت و انتخابات چیست؟به عبارت دیگر آیا بیعت و انتخابات در قالب مشارکت و فعالیت سیاسی مردم،حق آنهاست یا تکلیف دینی آنان؟در پاسخ به این سؤال معتقدیم که اگر حق آنان باشد،کسی نمیتواند این حق را سلب کند؛چنانکه نمیتواند آنها را به استفاده از این حق،مجبور کند.مردم آزادند مثلا در انتخابات شرکت کنند یا نکنند،اما اگر تکلیف شرعی باشد،گرچه ممکن است در قوانین جامعه،مجازاتی برای آن در نظر گرفته نشده باشد،اما بدون تردید،شخصی که در انتخابات شرکت نمیکند،مستحق مجازات اخروی خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"بیعت و رأی دادن بنابرمبنای نصب الهی حاکم،وظیفه مردم است و این بیعت و انتخاب مردمی،سبب استحکام پایههای حکومت بوده و نوعی اعلام آمادگی برای قبول حاکمیت شخص منصوب است؛زیرا،چنانکه حاکم بتواند با همراهی و یاری گروهی از مردم،حکومت را به دست گیرد،چون حاکم،منصوب از ناحیه خدا است،مردم،باز هم وظیفه دارند حاکمیتش را بپذیرند و نسبت به حکومتش وقادار باشند؛هرچند بیعت و رأی دادن آنان،منشأ مشروعیت او نباشد.
به راستی،اگر نسل امروز کشورهای دموکراتیک غربی با اکثریت آرا،عدم رضایت خود را از حکومت دموکراتیک اعلام کنند و خواستار نظامی دیگر باشند،نظامهای سیاسی آن دیار،بدان تن خواهند داد؟آیا مانند ترکیه یا الجزایر،چنین خواستههایی را خطری برای کیان خود ندانسته و به مقابله جدی با آن برنمیخیزند؟ بنابرمبنای نصب الهی حاکم که مردم،موظف به اطاعت از اویند و به تعبیر دقیقتر،موظف به اطاعت از اوامر الهی هستند،نیاز به بیعت یا انتخاب مجدد نیست،بلکه تحقق ولایت و رهبری حاکم منصوب،با بیعت و انتخاب نسل گذشته،به قوت خود باقی است،مگر آنکه مردم،در زمان و شرایطی دیگر،بدون آنکه وظیفه دینی اعتراض و شورش بر«حاکم واجد شرایط و توانا بر انجام دادن وظایف شرعی و قانونی»را داشته باشند،بر او بشورند و او را از حاکمیت ساقط کنند که در این صورت،البته،حاکم منصوب،عملا،از صحنه اجتماع حذف شده و ولایتی نخواهد داشت،هرچند ولایت بالقوهاش باقی است؛زیرا،فرض بر این است که عملی مرتکب نشده تا شرعا از ولایت ساقط شود.
9. بیعت و رأی دادن بنابرمبنای نصب الهی حاکم،وظیفه مردم است و این بیعت و انتخاب مردمی،سبب استحکام پایههای حکومت بوده و نوعی اعلام آمادگی برای قبول حاکمیت شخص منصوب است؛زیرا،چنانکه حاکم بتواند با همراهی و یاری گروهی از مردم،حکومت را به دست گیرد،چون حاکم،منصوب از ناحیه خدا است،مردم،باز هم وظیفه دارند حاکمیتش را بپذیرند و نسبت به حکومتش وفادار باشند؛هرچند بیعت و رأی دادن آنان،منشأ مشروعیت او نباشد."