چکیده:
فیلم «دختران فراری» که به بیان دلایل اجتماعی و فرهنگی فرار دختران از خانه و
بازجست ریشههای این معضل اجتماعی و فرهنگی در خانواده و جامعه میپردازد و پیامدهای
منفی آن را در چشماندازی وسیع پیشروی بینندگان خود میگذارد، از جمله فیلمهای
تأثیرگذاری است که احتمالا به راحتی مخاطب خود را رها نسازد. این احتمال هنگامی به
یقین میپیوندد که خود را با طیف گستردهای از تحلیلها و داوریهای مختلف بینندگان روبهرو
میبینیم که بعضا معارض یا مکمل یکدیگرند. بنابراین، میتوان گفت نقطه پایان نمایش
فیلم، آغاز حیات اجتماعی آن در ذهن و زبان مخاطبان خویش محسوب میشود.
نگارنده نیز با وقوف به این نکته، کوشیده است که از مجموع دیدگاههای مثبت و منفی
موجود در خارج از کشور درباره این فیلم، تحلیلی مردمشناسانه عرضه کند. اما این تحلیل فقط
بر پایه آرای صاحبنظران یا بینندگان حرفهای سینما که بهکار نقد و بررسی فیلم اشراف و
آگاهی دارند، استوار نیست بلکه چون مشاهده دقیق بازتاب اینگونه فیلمها در جامعه (بهطور
عام) و مطالعه عمیق واکنشهایی که از پس نمایش در بینندگان ایجاد خواهد شد، مراد و منظور
کرده است، حلقه بررسی نیز فراتر از گروه یا قشری خاص است.
این مقاله ابتدا با مروری بر فیلم «فراری» محصول مشترک خانم زیبا میرحسینی و خانم کیم
لانجیناتو، به تحلیل آن از منظر مردمنگاری میپردازد و سپس ضمن بیان دیدگاه بینندگان
غربی و ایرانی تحلیلی از این دیدگاهها عرضه میکند.
خلاصه ماشینی:
"یکی از زنان ایرانی معتقد بود که پخش این فیلم در خارج از ایران مشکلی ندارد، حتی ممکن است تاثیر مثبت هم بر بینندگان بگذارد، زیرا خارجیها درمییابند که در ایران هم مثل اروپا به مسائل زنان آسیب دیده رسیدگی میشود، اما پخش آن در ایران، روابط خانوادهها و فرزندان را دچار اختلال و آشفتگی میکند و ناسازگاریها و خشونتهای خانوادگی را افزایش میدهد، زیرا برخی دختران که با خانوادههای خود مشکل و ناسازگاری دارند و تنها از سر ناچاری با مشکلات خانواده خود کنار میآیند، چنانچه بدانند در کشور جایی وجود دارد که به شیوه نمایش داده شده در فیلم از آنها در مقابل خانوادههایشان حمایت میکند، دیگر در خانه نخواهند ماند.
بنابراین، آیا در چنین فضای ذهنی که غرب خودخواه و خودبرتربین در یکسو و جهان سوم تحقیر شده در سوی دیگر قرار دارد، پخش یک فیلم مستند درباره فرار دختران یا مسائل اجتماعی دیگر ایران جز دامن زدن به این نگاه تحقیرآمیز نتیجه دیگری خواهد داشت؟ آیا کارگردانان ایرانی که برای تلویزیونهای غربی فیلم میسازند این زمینهها را در نظر دارند؟ هنگامی که ویژگیهای مثبت جامعه ایرانی برای غربیها نمایش داده شده و غربیها نمیدانند نزدیک به 90 درصد مردم ایران باسوادند، و در مقایسه با تمام کشورهای اسلامی، عربی، آفریقایی، امریکای لاتین از نظام سیاسی دموکراتیکتری بهرهمندند، پانزدهمین تولیدکننده کتاب در جهان هستند، زنانشان بیش از مردان کرسیهای دانشگاه را تصاحب کردهاند، سینمای آنها جهانی است، و صدها ویژگی دیگر، آیا فقط مشکلات این جامعه را نمایش دادن، تلاشی برای دامن زدن به سیاست غرب برای منزوی کردن ایران و ایرانی از نقشه تمدن امروز جهان نیست؟ آخرین نکته انتقادی مربوط به تأثیر احتمالی نمایش این فیلم و فیلمهای انتقادی از این دست بر روابط ایران مقیم غرب با غربیهاست."