چکیده:
روش های معناشناسانه در مفهوم ساختن نظریه ها وتئوری ها از روش های متعارف ومقبول
معاصر است. مقالة حاضر در صدد است از طریق شناسایی کاربرد تاریخی وزبانی واژة فلاح
که ربط وثیق با مهمترین دغدغة همة انسان ها(رستگاری) دارد ، تطور معنائی فلاح را
پیش از اسلام وپس از آن تعقیب کند تا به درک هر چه بیشتر مفهوم نجات نائل آید و با
اهتمام به کاربرد های « فلاح » در بافت های دینی عناصر تشکیل دهنده ومرتبط با نجات
را بیابد وفرجام صاحبان آن عناصر را نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
"مقدمه فیلسوفان تحلیلی همواره برای فهم مفاهیم چند لایه از طریق تجزیه وتحلیل ظاهر متن های تاریخی به ویژه متون مقدس به کشف مقاصد می پردازند، در زمینة رستگاری یا نجات چند کلمه وجود دارد که در مطاوی کتاب وسنت به کثرت به کار رفته اند؛ آن واژه ها عبارتند از: فلاح، فوز، نجاح ، نجات و سعادت؛ چنان چه با بررسی فقه اللغوی این مفردات شبکه معنائی آن ها به دست آید بدون تردید ما به درک درستی از نظریه رستگاری در اسلام نزدیک شده ایم ، از این نظردرک واژة فلاح و نظائر آن اهمیت دارند.
اکنون به منظور فهم معنای فلاح در دو مقطع زمانی جاهلیت و اسلام به شاهدی تمسک می کنیم که واژه را در هر دو زمان به معنای واحد دانسته است، به سخن دیگر این شاهد نشان می دهد که قرآن کریم بدون آن که برای «فلاح »معنای نو وضع کند آن را به کار برده ، جز آن که مصداق معنا در کاربردهای دینی برای عرب مقارن ظهور اسلام بی سابقه بوده است.
فرهنگ نویسان زبان عربی به این معنای«فلاح» توجهی وافر داشته اند، و جملگی در صدر معانی واژة «فلاح »نخست به این معنا اشاره کرده اند، زیرا قرآن همین واژه را که اعراب پیش از اسلام در کاربرد های زبانی در سطح لغوی از آن استفاده می کرده اند، اعتلا بخشیده و به معنای آن بار ارزشی داده و آن را در میدان زبانی و معنایی به افق های دور دست چنان ارتقا داده است که از معنای لغویش در دست یافتن و رسیدن به مطلوب های دنیوی به آرمانی ترین خواسته بشر که همانا بقا و جاودانگی است، انتقال یافته است."