چکیده:
در این مقاله،دو موضع گیری تجربه گرایان،در برابر چالش مهم معرفت پیشین و مستقل از تجربه(مانند حقایق ریاضی،منطقی و...)،مورد بررسی قرار گرفته است. موضع و پاسخ اول،این است که معرفت پیشین،مربوط به حقایق و گزارههای تحلیلی،یعنی گزارههایی که بر حسب معانی الفاظ موجود در آنها،صادق هستند، میباشد.مؤلف،در مقام نقد،به مثالهای متعددی اشاره میکند که حقیقتی، ترکیبی و نه تحلیلی هستند،و معرفت ما به آنها،به نحو پیشین میباشد.
موضع و پاسخ دیگر،از آن کواین است که اساسا تمایز میان حقایق تجربی و پیشین را نفی میکند و تمام حقایق را به درجاتی،تجربی و لذا اصلاح پذیر میداند. برای بررسی موضع کواین و برای تأمل بیشتر در چیستی معرفت پیشین،ابتدا دربارهی این پیش فرضهای کانت،بحث شده که آیا حقایق پیشین،باید کلی و ضروری باشند.مؤلف،به ویژه با بهرهگیری از نظریات کریپکی،در صدد است نشان دهد که بر خلاف نظر کانت،حقایق جزئی هم میتوانند به نحو پیشین،دانسته شوند.هم چنین نظر کواین دربارهی اصلاح پذیری برخی حقایق،هم چون اصل عدم تناقض،قابل دفاع نیست.
آن چه بیان شد،دو نگاه مبناگرایانه به مسألهی توجیه و از جملهی به مسألهی معرفت پیشین بود.در پایان مقاله،تقریر متفاوت قائلان به نظریهی سازگاری از معرفت پیشین و حقیقت ضروری،مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"تجربه(این ادعا در کتاب راسل،(9)دانش ما از جهان خارج،مطرح شده است( (1926,226
رنگ دیگر است،حقیقتی واقعی دربارهی جهان نیست و لذا معرفت ما در باب چنین امری، از نوع معرفت پیشین به حقایق ترکیبی که ما به دنبال آن هستیم،نمیباشد.
تجربه چه مربوط است که حقیقت دیگری را آشکار کند که هیچ شیئی نمیتواند این چنین
اما دربارهی این احساس چه باید بگوییم که ما تغایر و تنافی رنگها را برای اغراض خود
اگر چنین باشد،این حقیقت که گاوها اسب نیستند،تحلیلی خواهد بود و لذا در این جا مثالی
[یعنی]فهمیدن این که برای دو واقعه،چه چیز لازم است تا به نحو علی،مرتبط باشند.
فعلا میتوانیم فرض کنیم که معرفت پیشین، مربوط به حقیقت ضروری است و از آن،برای این بحث که به این دلیل،لازم نیست آن
کانت،نیازی ندارد این مطلب را نفی کند که ممکن است حقایق ضروری را دربارهی
حتما تجربی است و معرفت کلی استنتاج شده از آن هم،تجربی خواهد بود.
ضروری دربارهی یک شیء جزئی که به نحو تجربی دانسته نشده است،اگر چه ممکن است
اما معرفت ما از این قانون،هنوز پیشین است.
این گزارهی شرطی،به نحو پیشین،دانسته میشود و یک حقیقت ضروری است.
ضروری کلی(72)(مثلا این که هیچ میز چوبی،نمیتواند از یخ،ساخته شده باشد)میتواند از
اما مثال ارائه شده،دربارهی یک حقیقت ضروری بود که به نحو تجربی دانسته میشد،
تا این جا ما حکم کردهایم که اگر چه هر معرفت پیشین،دربارهی حقیقت ضروری است،اما
است و حالاتی که جهان نمیتواند چنان نباشد،بلکه باید به وسیلهی این نظر،تبیین شود که
این نتیجه،منجر به نفی تفاوت میان معرفت پیشین و تجربی میگردد."