خلاصه ماشینی:
"قرآن میپذیرد که یک موجود جسمانی واجتماعی چه مطالباتی دارد و همانها راآنگونه که با فطرت بسازد پاسخهایمساعد داده و رهبانیت را که ضداجتمایی است و واقعبین نیست بدعتنامیده و نفی کرده1.
اینکه بشر موجودی صاحب دل استخیلی مورد توجه قرآن میباشد بلکهتصریح میفرماید که تذکر برایصاحبان دل است3 در جای دیگر فرموده که خدواندبرای یک انسان دو دل در سینه قرارنداده4.
سوق دادن فکر هم آنچنانکه انتظارمیرود از عینیات به طرف ذهنیاتاست،چون بشر در درجۀ اول موجودیاست حسی: {/«سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتییتبین لهم انه الحق»22/} اما توجه دادن مخاطبان بهسرنوشت ملل و اقوام گذشته و آدمهایبد و خوب،مضمونی است که در قرآن بهوفور و به تکرار آمده و بسیار هم مؤثربوده،لذا مشرکان این شیوه را موردحمله قرار داده از داستانهای قرآن بهعنوان«اساطیر الاولین»یاد میکردند وبعضی به رقابت در قبال قصص قرآنداستانهای ایران باستان را مطرحمیساختند.
نمونۀ دیگری در سورۀ مدثر است کهشمار فرشتگان موکل بر دوزخ نوزده تاذکر شده،کسانیکه در دلشان مرضهست میپرسند:خدا از آوردن این مثلچه میخواسته است53؟ خداوند میفرماید:تعداد اینها رافقط محض امتحان کافران نوزده قراردادیم: {/«و ما جعلنا عدتهم الا فتنة للذین کفروا»/} پس مثل برای آزمون نیز در قرآنبکار رفته است.
ابراهیم تقلید عقاید موروثی ونیز بتپرستی را نفی میکند و این بیانمرحلهای از اندیشۀ بشری است که به ایننتیجه میرسد که بت(-هر نوع مجسمهیا نماد طبیعی و مصنوعی که مظهرالوهیت پنداشته شود)دور افکندنی استو هیچ نوع تقدسی نمیتواند داشتهباشد.
البته این میتواند زبان حالستارهپرستان زمان ابراهیم باشد نهاینکه واقعا ابراهیم در مرحلهای ازعمر،حتی ساعتی ستارهپرست بودهباشد(زیرا چنین تصوری خلاف نظریۀعصمت انبیاء است)."