چکیده:
تعامل حاکمیت ملی با حاکمیت فراملی در بستر جهانی شدن،موضوع بررسی این نوشتار است.این بررسی نشان میدهد که جهانی شدن به خودی خود حاکمیت را با تحدید مواجه نمیسازد.بلکه حاکمیتها ضمن نگهداشت هویت ملی،یک هویت جهانی هم پیدا کرده و این دو در کنار هم میتوانند همزیستی داشته باشند.جهانی شدن صرفا از بالا نیست بلکه با شکل جدیدی از جهانی شدن تحت عنوان«جهانی شدن از پایین)هم مواجه هستیم که فشارهای «جهانی شدن از بالا»را تعدیل میسازد.نگاه تعاملی از سوی جمهوری اسلامی ایران میتواند از فشارهای حاکمیت جهانی در جهت سلبی کاسته و به طور متقابل و اثباتی بر پویشهای حاکمیت فراملی تأثیرگذار باشد که نمونه آن رویکرد«گفتگوی تمدنهای»و«دیپلماسی عمومی»است.
خلاصه ماشینی:
"برای مثال حقوق بین الملل جدید از یک طرف ناظر بر تحدید حاکمیت ملی دولتهاست و از طرف دیگر بر دکترین حاکمیت و عدم مداخله تأکید میکند،یا پس از جنگ سرد در عین حال که این ارزشهای جامعه بشری هستند که حاکمیت ملی را به تحلیل میبرند ولی در عین حال نسبت به دوره جنگ سرد ما با افزایش حداقل کمی واحدهای سیاسی حاکم مواجه هستیم که هم اکنون شمار آنها به 002 واحد سیاسی میرسد.
بسیاری از مسائل و موضوعاتی که در جنگ سرد جزء صلاحیت داخلی دولتها به شمار میرفت،به خصوص موضوعات مربوط به حقوق بشر،انتخابات،ماهیت حکومت،چگونگی انتقال قدرت،رفتار با شهروندان و اقلیتها،چگونگی کاربرد منابع طبیعی برای توسعه،مسائل زیست محیطی و مسلح شدن کشورها و غیره همگی در چارچوب تفسیر موسع از منشور،جزء صلاحیت بین المللی دولتها قرار گرفت،یعنی به عبارت روشنتر«صلح داخلی»با «صلح بین المللی»پیوند خورد و سازمان ملل به مرور زمان،با به وجود آوردن عرف، زمینه پذیرش این نوع تفسیر و نیز تغییر در اصل عدم مداخله به مداخله بین المللی را فراهم کرده است.
نکته مهم اینکه هرچند شکل حاکمیت ملی تغییر یافته و جریانات و نیروهای خارجی در عصر کنونی جهانیشدن،بستر شکلگیری یک حاکمیت فراملی در عرصههای مختلف سیاسی(مثل تقویت نفش سازمان ملل،کاهش قدرت کنترل دولت- ملتها)،اقتصادی(مثل سازمان تجارت جهانی)،فرهنگی(یک دست شدن هرچه بیشتر کشورها از نظر فرهنگی)را فراهم ساختهاند که حاکمیت ملی-چه به طور ارادی و چه غیرارادی-مجبور به اعتنا به آنهاست ولی باید گفت که این بدان معنا نیست که تمام واحدهای سیاسی به یکسان وارد تعامل میشوند."