چکیده:
با وجود اینکه ملا صدرا،در بحث زمان،وامدار اندیشههای کلامی و فلسفی پیش از خود است،اما تلاش میکند میان هستی و زمان ارتباط تنگاتنگی برقرار نماید.او با ایجاد این ارتباط،بسیاری از نگرشهای پیشینیان را تصحیح و زمان را از حیطه ماهیات به حیطه هستی میکشاند؛و آن را از عالم بیروح جسم به بعد وسیع هستی و در نهایت وارد در حوزه جان و خرد آدمی میکند،تا نه تغییر را در بیرون از خود،که آن را در تمام هستی و وجود خود دریافته و تجربه کنیم.در نگرش او به زمان افتوخیزها و قوت و ضعفهایی دیده میشود، که پرداختن به آنها از آنرو که بتواند افق راه آینده را در ما ترسیم نماید،حایز اهمیت است.
خلاصه ماشینی:
"پس یکی از پرسشهایی که برای ما مطرح میشود آنست که آیا طرح بحث زمان در حوزه متافیزیک و فلسفه حایز اهمیت است؟یا اینکه آیا تاثیرات این بحث در دیگر مباحث و در نهایت نوع نگرشی که در ما نسبت به هستی پدید میآورد،اهمیت دارد؟ وجود زمان درباره اینکه آیا زمان در جهان خارج تحقق دارد یا نه، دیدگاههای متعددی وجود دارد که ابن سینا آنها را بعنوان زمینه بحث خود مطرح نموده و سپس در برابر این دیدگاه،به دفاع از اندیشه خود مبنی بر تحقق خارجی زمان پرداخته است.
»8 هر حادثی از قبلیتی برخوردار است که با بعدیت جمع نمیشود،این قبلیت همانند قبلیت واحد بر کثیر و قبلیت پدر بر فرزند یا قبلیت فاعل یا عدم و مانند آن نیست که در آنها اجتماع قبل و بعد ممکن باشد، بلکه این قبلیت با بعدیت قابل جمع نیست،چیزی که از چنین تقدم و تاخری برخوردار باشد،هویت متجدد و متصرم دارد و منطبق بر حرکات در طول مسافت است،که از آن به زمان تعبیر میشود.
البته ملا صدرا براساس مبانی خود به چیز دیگری هم اشاره میکند مبنی بر اینکه مقدار حرکت امری است که دارای حرکت ذاتی است-یعنی براساس تفکر ملا صدرا ما میتوانیم آن را مقدار جسم هم بدانیم،چون جوهر جسمانی براساس تفکر صدرا از تحول ذاتی برخوردار است-لذا امر قاری نیست که زمان نتواند عارض آن گردد.
ملا صدرا اعتقاد پیدا کرد که زمان از عوارض تحلیلی وجود مادی است و تنها در عالم ذهن است که میتوان از عارض و معروض و صفت و موصوف سخن بمیان آورد،و دیگری هماغوشی حرکت و زمان است،یعنی در حقیقت ما با دو چیز روبرو نیستیم که یکی صفت و عارض بر دیگری باشد."