خلاصه ماشینی:
"زهیر توکلی:دوستان از ما خواستهاند که درباره سلمانهراتی،قیصر امینپور،و سید حسن حسینی صحبت کنیم،اما پیش از آن لازم میدانم پرسشی مطرح شود؛اساسا چهزمانی قرار است به این همه صحبت درباره شعر انقلابپایان دهیم؟آیا شعر انقلاب اکنون به موضوعی تاریخی بدلشده یا پدیدهای است که همچنان حضور دارد و زنده است؟ سید احمد نادمی:به پرسش شما به دو صورت میتوانپاسخ داد؛اول اینکه وقتی ترکیب«شعر انقلاب»را به کارمیبریم،در این ترکیب،کلمه انقلاب،چنان اهمیتی مییابدکه وجه ادبیات و شعر بودن،جایگاه دوم را در آن ترکیب پیدامیکند.
امینی:اما آن گونههای شعری نیز زمانی رسانه بودهاند؛مثلاشعر«بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم»،سرودهفریدون مشیری چگونه وارد فرهنگ عمومی شهری ما شد؟در حال حاضر شعرهای عاشقانه بسیار قویتری هست،اما آنطور عمومی نمیشود و در جامعه پژواک ندارد؛چونرسانههای دیگری جای شعر را گرفتهاند و مثلا برای ابرازعلاقههای عاشقانه،راههایی راحتتر از نوشتن شعری بهدستخط عاشق در یک کارت تبریک وجود دارد؛وقتی ایمیل،چت و پیامک هست،چرا خود را به این همه دردسر بیندازند؟اینگونه است که نه فقط شعر انقلاب،بلکه خود شعر بهمفهوم عام آن به حاشیه رفته است.
حال براینمونه دو شاعر نسل اول انقلاب،یعنی شعر قیصر امینپورو سید حسن حسینی،چه پیشنهادی برای شعر بعد از دهه1360 داشتهاند؟آیا همچنان شعر انقلاب گفتند یا نه؟اگرگفتند،چگونه و با چه رویکردی و چه ویژگیهای شکلی یامحتوایی جدیدی؟ امینی:من عرضم این است که آیا وقتی کسی شعر میگوید،روزنامهها را میخواند،تیترها را مرور میکند،سند چشماندازبیست ساله را میخواند و بعد تصمیم میگیرد که چه بگوید؟بعضیها همینگونه هستند،و علاوه بر آن حواسشان همهست که حقوق،حق مأموریت و ترفیع رتبهشان عقب نیفتدو بریده نشود."