چکیده:
مقاله حاضر چارچوب غالبی را به چالش میکشد که همچنان راهنمای اقدامات کنونی دیپلماسی عمومی
ایالات متحده آمریکاست و تاکید دارد که این دیپلماسی عمومی/ بدون تغییرات عمدة ساختاری, فاقد
مشروعیت اخلاقی است. مروری بر اقدامات دیپلماسی عمومی گذشتة آمریکا نشان میدهد که این فعالیتها
عمدتا دربرگیرندة جریان یک طرفة ارتباطاتی با تکیه برمدیریت تصویرسازی بودهاند. با استفاده از نظریههای
هزمونی, متمایزانگاری آمریکایی, شرقشناسی. و امپریالیسم فرهنگی. نویسنده به تبیین چارچوبی نظری برای
تحلیل دیپلماسی عمومی آمریکا میپردازد. بر-این اساس» نویسنده براین" عقیده است که دیپلماسی عمومی
تنها در صورتی از تبلیغات سیاسی (یا جنگ روانی) فراتر میرود که از روشهای ارتباطاتی دو سویه استفاده
کند و در هدف متقارن باشد. به بیان دیگر دیپلماسی عمومی نباید فقط منافع کشور مبدا را بلکه باید منافع
طرفین را تامین کند. این در حالیست که بسیاری از اندیشمندان, دیپلماسی عمومی کنونی آمریکا را بهخاطر
پیروی از روشهای ارتباطاتی جنگ سرد که غالبا یکسویه بودهاند به چالش کشیدهاند. براساس نظریة
دیپلماسی عمومی برتر تقارن به این معنی است که اگر تغییر منافع مشترک همه را تامین کند. طرفین (مثلا
دولت آمریکا و مردم کشورهای هدف آن) آمادة تغییردادن رفتار خود باشند. بنابراین» روابط معطوف در
دیپلماسی عمومی نباید صرفا محدود به روابط نمادین (مانند پیامهای رسانهای). بلکه باید در برگیرندة روابط
حقیقی باشد. پس باید علاوه بر مناسبات دوسویة رسانهای. پیامدهای عملی این مناسبات هم نظرات و هم
منافع طرفهای مقابل را در برگیرد.