چکیده:
اگر پست مدرنیته در پرتو تنزل پدیدارشناختی بررسی گردد،در بازخوانی آن با چالش روبرو خواهیم شد.باورهای روشنفکرانه در مورد مبانی اصلی فلسفه مدرن بیانگر این است که فلسفهی به اصطلاح پست مدرن صرفا گسترش و ادامه یک طرح و سنت قدیمی فلسفه است.فقدان دلیلی دقیق و سنجیده که در میان متفکریان پسامدرن برجسته و شایع باشد،نتیجه و استلزام ضروری طرح و فرآیند عقلانیت و خردورزی مدرن نیست بلکه بازاندیشی ریشهای سنت فلسفی ما را به گستره بزرگتری از چشماندازها، توانائیها و امکانات بیشتری برای استدلال همهجانبه در جستجوی حقیقت،رهنمون میشود. صدر المتألهین،شاخصترین فیلسوف در میان فلاسفه اسلامی،بیشترین تلاش خویش را صرف پیوند میان فلسفه اسلامی،عرفان،کلام و تفسیر قرآن کریم نموده است.وی در مباحث گوناگونی همانند اصالت و وحدت حقیقت وجود،تفسیر رابطه علیت به تشؤن،تشکیک وجود،حرکت جوهری،اتحاد عاقل و معقول،تجرد قوه خیال و مثل افلاطونی چنین پیوندی برقرار کرد.وی تبیین نظریه مثل افلاطونی را بر آموزهای عرفانی به نام«اعیان ثابته»استوار ساخت. در مقاله حاضر برداشتهای گوناگون فلاسفه اسلامی مانند فارابی،ابن سینا،سهروردی،دوانی و میرداماد بیان میشود و ضمن بررسی نقدهای صدر المتألهین از اندیشههای ایشان و تفسیر ملا صدرا از مثل افلاطونی شناخته میشود و نیز استدلالهای جدید هشتگانهی او برای اثبات این نظریه ارائه میگردد. معمولا تصور میشود که آموزهی یادآوری افلاطون به معنای قول به وجود علم فطری در انسان است و او به این عقیدهی شگفت معتقد است که همهی معرفت انسان فطری است.در این مقاله ضمن بیان مستند این آموزه و آرای دیگر افلاطون در باب معرفتشناسی استدلال میشود که آموزهی یادآوری لزوما به معنای فطریگرایی نیست و افلاطون حصول معرفت در انسان را به تحقق ادراک حسی و به کار بستن فعالیت عقلانی مشروط دانسته است و این دو شرط،نقش بسیار مهمی در اکتساب معلومات انسانی دارند. تفصیلی خداوند به اشیاء صورتی عقلانی میبخشد. افلاطون معتقد بود که علم خداوند به اشیاء عبارتست از صوری عینی و واجب الوجود،موسوم به مثل. این عقیده افلاطون مورد انتفاد فلاسفه پس از وی،از جمله ملا صدرا قرار گرفت.ابن سینا معتقد بود از آنجا که خداوند به ذات خود که علت تام تمام اشیاء است،آگاه است،به اشیاء هم علم دارد.علم خداوند به اشیاء کلی است.کلی در اینجا به معنای عدم تغییر در علم در پی تغییر در متعلق علم است.فلاسفه پس از ابن سینا این دیدگاه او را هم مورد انتقاد قرار دادند؛زیرا مستلزم نوعی برونروی در ذات کامل خداوند و وابستگی موجودی که ذاتا و فعلا غیر مادی است،به علم تجربی بود.شیخ اشراق معتقد بود که تمامی اشیاء اعم از مادی و غیر مادی به واسطه و به صرف وجود عینی خود بر خداوند متعال معلوم هستند. بر این نظریه شیخ اشراق هم انتقاداتی وارد است؛از جمله اینکه دیدگاه او در مورد حضور اشیاء مادی در ذات خداوند متعال،محال است زیرا مادیت و حضور قابل جمع با هم نیستند.صدر المتألهین علم تفصیلی خداوند به اشیاء را از طریق قاعده«بسیط الحقیقه کل الاشیاء»اثبات میکند.یعنی علم واجب الوجود به اشیاء در هامن مرحله ذاتش و قبل از وجود همه اشیاء تحقق پیدا میکند.علامه طباطبایی با طرح وجودی خدا که از فرض ضرورت در وجود قائم بالذات غیر قابل تفکیک است،به نظریه علم
خلاصه ماشینی:
"فلاسفه پس از ابن سینا این دیدگاه او را هم مورد انتقاد قرار دادند؛زیرا مستلزم نوعی برونروی در ذات کامل خداوند و وابستگی موجودی که ذاتا و فعلا غیر مادی است،به علم تجربی بود.
بر این نظریه شیخ اشراق هم انتقاداتی وارد است؛از جمله اینکه دیدگاه او در مورد حضور اشیاء مادی در ذات خداوند متعال،محال است زیرا مادیت و حضور قابل جمع با هم نیستند.
com افلاطون و فطریگرایی مهدی قوام صفری* معمولا تصور میشود که آموزهی یادآوری افلاطون به معنای قول به وجود علم فطری در انسان است و او به این عقیدهی شگفت معتقد است که همهی معرفت انسان فطری است.
در مقاله حاضر برداشتهای گوناگون فلاسفه اسلامی مانند فارابی،ابن سینا،سهروردی،دوانی و میرداماد بیان میشود و ضمن بررسی نقدهای صدر المتألهین از اندیشههای ایشان و تفسیر ملا صدرا از مثل افلاطونی شناخته میشود و نیز استدلالهای جدید هشتگانهی او برای اثبات این نظریه ارائه میگردد."